خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۰ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

این روزها بعد از اداره میرم دفتر شرکت. شب خسته میرسیم خونه و متین سریع شامی درست میکنه و با هم میخوریم. زود هم میریم برای خواب. الان میخواستم بخوابم که متین گفت یه آهنگ بذارم تا بخوابیم. منم قطعه جامه دران نی نوا رو گذاشتم و مثل وقتی یهو بیفتی توی یه چاه، یاد دایی منو با خودش برد. دلم خیلی تنگ شد براش. برای هیچ مرده ای اندازه دایی مدادی گلم دلم تنگ نمیشه. سی سال از رفتنش گذشته ولی یادش تا به یادم میاد، تمام وجودمو آتیش میزنه. اگه روزی قرار باشه آرزوم برای زنده شدن رفته ای برآورده بشه، اون رفته دایی جان منه. روحت شاد دایی که تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از توست.

  • . خزعبلات .

یه موجود داریم که فقط موجوده، یعنی فقط هست. البتع علاوه بر موجود بودن و فقط هست بودن یه سری فاکتور منفی رو به صورت عجیب و خارق العاده یه جا در خودش داره که شامل حماقت، خودخواهی و نفهمی میشه که ضریب وزنی خودخواهی به 95% مجموع ضرایب وزنی میل میکنه و جا رو برای حماقت و نفهمی خیلی تنگ کرده و رسما زندگی چند تا خونواده رو داره با همین سه عامل بیان شده، به گند و کثافت میکشه. حالم ازش بهم میخوره. تمام امشب و البته حدود سه سالِ ما چند تا خونواده رو به اتفاق یه دون کیشوتی که توی چندین پست قبل بهش اشاره کرده بودم، خراب کرده. اون دون کیشوت که معلوم الحاله ولی این بابا دیگه رودست دون کیشوت ما زده. کاش سروانتس زده بود و کتابی در مورد موجود بی خاصیت موجود مردارگون مذکور می نوشت.

  • . خزعبلات .

شکر کردن نعمت بزرگیه. نعمتی که نفعش به شاکر بیشتر از مشکور برمیگرده. مشکور میتونه خدا، انسان و یا هر چیز دیگه ای باشه.

شکر نشانه درک شاکر از موقعیتی هست که توش قرار داره و اقرار به لطفی که بهش شده. 

در ادبیات ما نمونه های خیلی خوبی از لازمه شکر اومده که نمونه عالیش همون دیباچه گلستان سعدیه که میگه:

بنده همان به که ز تقصیر خویش، عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش، کس نتواند که به جای آورد 

یا 

گر بر تن من زبان شود هر مویی

شکر تو یک از هزار نتوانم

 

و انگار همیشه شکر ما از تقصیر عقب تره. تقصیر رو فقط تقصیر در شکر بگیریم بسه و مابقی پیشکش.

در شرکت خودمون هستیم. متین مشغول تدریس هست و خوشحالم که خیلی خوب و مسلط تدریس میکنه. من واقعا بابت وجود این آدم در زندگی خودم ممنونم و شاکرم. هر لحظه هم شکر کنم باز از عهده این کار برنمیام.

ناهار رو هم همین جا توی دفتر، توی اتاق استراحت خوردم که متین زحمت کشیده بود.

  • . خزعبلات .

دیشب رسما دفتر کاری که با یکی از دوستان دوره دبیرستانم و همسرش شروع کردیم رو افتتاح کردیم و اولین مشتری هامون اومدند. مهم ترین نکته ای که بهم برای n امین بار ثابت شد و برام دل کندن ازش سخته، ترک خواب عصر و اصلا ترک خواب بی موقعه. آخر شب هم رفتیم با متین کباب خوردیم و اومدیم خونه. امروز هم به زور متین از خواب بیدار شدم، چون دیشب زود خوابیده بود و رفتیم بیرون و به کارهای عقب مونده خودمون رسیدیم.

  • . خزعبلات .

نشد جای دیگری بنویسم و نشد به کسی بگم. جوشش درون منو رسوند به اینجا. جرقه از این شعر اخوان ثالث زده شد: با تو دیشب تا کجا رفتم...

و اگر برای آدم مصداقی هم داشته باشه که چقدر خوش به حال آدم میشه. آنی که این شعر و دیدار در دوردست داره، وجد رو باعث میشه و سرخوشی تمام و کمال روح آدم. پس تو نیز ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی.

بجویی و دیگر نیابی مرا، بگویی دریغا اوستای من.

پ.ن: ملغمه ای شد، لحافی چهل تکه که فقط جوشش آنِ اون آن بود.

  • . خزعبلات .

بالاخره وقت جدا شدن رسید و خواهر متین و دخترخاله شون در ساعت 1 بامداد شنبه 10 آذر، از ایستگاه قطار سمنان به سمت رشت حرکت کردند و ساعت 9:30 امروز به سلامت به رشت رسیدند. به ما خیلی خوش گذشت. از الان منتظر آخر آذر هستم که به اتفاق متین برای شب یلدا و سالگرد خاله و کارهای دندون من و متین بریم رشت. با مسئولم هم صحبت کردم که خدا رو شکر موافقت او رو هم گرفتم. 

  • . خزعبلات .

حدود یک ساعت و نیم پیش، مهسا و دخترخاله متین با قطار رسیدند سمنان و ما رفتیم دنبالشون. شام مختصری صرف کردند و منتظریم متین چای بیاره. عصر حدود سه ساعتی خوابیدم و الان خوابم نمیاد. امشب با وحید و احسان رفتیم کباب بناب و بعد هم اومدیم خونه ما و چای خوردند و رفتند.

  • . خزعبلات .

امشب بعد از انجام کارهای خونه، به تماشای گفتگوی استاد فرهاد فخرالدینی با سایت موسیقی ما شدم. الحق که آدم کارکشته و مطلعی در حوزه موسیقی هستند و آثارشون گواه این ادعاست. جایی که در خصوص نحوه ساختن موسیقی سریال ابن سینا حرف می زد و روایتش از یک پیرمرد دوتارنواز خراسانی که از روی ملودی اون دوتارنواز، اون درآمد بی نی نهایت زیبای آواز دشتی رو ساختند، بی نظیر بود. ضمنا دو تا رباعی خوند و اون رو منتسب به ابن سینا کرد ولی من که جستجو کردم دیدم اقوال مختلفی هست، اما برای یادگار و به خاطر زیباییشون و اینکه مقصود مهمه و نه گوینده، اون دو تا رباعی رو اینجا می نویسم:

دل گر چه درین بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست و بسی موی شکافت
گرچه ز دلم هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره‌ای راه نیافت

 

کفر چو منی گزاف و آسان نبود

محکمتر از ایمان من ایمان نبود

در دهر چو من یکی و آن هم کافر

پس در همه دهر یک مسلمان نبود

 

  • . خزعبلات .

در بحبوحه بی اینترنتی، پروفسور فضل الله رضا در ۲۸ آبان و در سن ۱۰۴ سالگی در کانادا درگذشت. ایشون یکی از اولین مهندسین برق ایرانی و یکی از پایه گذاران نظریه اطلاعات بودند. در کارنامه ایشون ریاست دانشگاههای تهران و شریف به چشم میخوره. ضمنا ایشون علاوه بر تخصص اصلیشون، در زمینه ادبیات هم کتاب های خوبی داشتند. اتفاقا همون روزها به یاد ایشون بودم که امروز خبر درگذشتشون رو خوندم. ایشون اصالتا از یک خانواده متنفذ رشتی بودند. روحشون شاد.

  • . خزعبلات .

امروز مجدد رفتیم ایوانکی. اولین بار بود که در سمت جدید به صورت عملی درگیر کار می شدم و یه عیب بزرگ رو تشخیص دادم و وقت خودم و کلی آدم دیگه رو نجات دادم. ساعت سه خونه بودم و ناهار سایت رو آوردم و با متین خوردیم. متین هم از صبح دانشگاه بود. 

خدا رو شکر دارم توی کارم جا می افتم و خیلی از خودم راضیم. واقعا توی این مدت دو سال و هشت ماه زحمت کشیدم. حالم خوبه. 

  • . خزعبلات .