خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفرنامه هند» ثبت شده است

شنبه 20 مهر 98 - جیپور

دیشب تا رفتیم بخوابیم، ساعت شد 3 بامداد. کلی وقت برای پست گذاشتن گذاشتم که موکول شد به فردا. صبح شانس آوردیم که من از خواب بیدار شدم. قرارمون ساعت 9:45 توی لابی بود که تازه ساعت 9:15 از خواب بیدار شدم. سریع دوش گرفتیم و رفتیم برای صبحونه و مثل همیشه آقای رضوی تاخیر داشت. به سمت جیپ های Safari رفتیم و با جیپ به قلعه جودا و اکبر رفتیم. در مسیر از کنار هوامحل گذشتیم که دقیق نتونستم نگاهش کنم. بعد از فرود اومدن از قلعه جودا و اکبر که یه توپ خیلی بزرگ هم اونجا بود، به Jal Mahal رسیدیم که یک بنای زیبا بود که در آب غریق و محصور بود. در کنار محوطه اطراف Jal Mahal یه سری وسایل برای خودمون و سوغات اطرافیان خریداری کردیم. بعد از اون به سمت یک پاساژ با وسایل سنتی رفتیم که چیزی نخریدیم و بعد از اون به جایی رفتیم و یه ناهار حسابی و بسیار خوشمزه خوردیم. بادمجون سرخ شده اش که محشر بود. با دو تا پیرمرد پولدار تهرونی سر یه میز نشستیم (البته یکیشون از منم جوونتر بود). بعد از اون به سمت جنگل و دیدار طاووس ها و میمون ها رفتیم. لیدر محلی ما هم فردی بود به اسم شمشیرخان که 50 ساله بود و اصلا به قیافه اش نمی خورد.به معبد میمون پرست ها رسیدیم که جای عجیب و غریب و البته به غایت کثیفی بود و با فرد معروفی به اسم Monkeyman برخورد کردیم که شهرت جهانی داره.. از کنار روستای گاوپرست ها گذشتیم و رسیدیم به موزه آلبرت و بعد رسیدیم به بازار WTP که باز هم چیزی نخریدیم، از بس که همه چی گرونه، یا بهتر بگم که پول ملی ما بی نهایت بی ارزش شده. شام پیتزا هات خوردیم و هم کینگ برگر و بعد با توک توک به اتفاق خانم دکتر رفتیم به هتلمون. در مورد طاووس ها هم نکته جالبی بیان شد که چون مار می خورند بدنشون به این رنگ در میاد. 

  • . خزعبلات .

در حال خارج شدن از دهلی هستیم به سمت جیپور که این متن رو در موبایلم تایپ میکنم تا در اولین فرصتی که پیش اومد، بذارمش توی وبلاگ.
چهارشنبه ساعت ۱۲.۳۰ متین اومد اداره و با هم عرق نعناهایی که همکلاس سابق مهسا میخواست رو خریدیم و اومدیم خونه. ناهار خوردیم و دوش گرفتیم و با چمدون ها از خونه زدیم بیرون. باک بنزین رو پر کردیم و پرنده ها رو به عارف سپردیم و به طرف فرودگاه حرکت کردیم. خدا رو شکر تموم کارهای عقب مونده اداره رو رسیدم و حتی به رضا گفتم که بعد انشاالله بعد از اومدن از هند میریم به رشت و یاسر هم شد جانشین کشیک من.
تهران شلوغ بود و تا برسیم فرودگاه ساعت شده بود یه ربع به شش عصر. هزینه پارکینگ مسقف هم شبی بالای پنجاه تومن. همه چی ۴ برابر و دستمزد کمتر از ۱.۵ برابر. بگذریم...
خیلی سریع چک این شدیم و رمز چمدون هم که یامون رفته بود اتفافی پیدا شد.بعد هم رفتیم و سوار هواپیما شدیم. از بابا و مامان و علی و مامان متین خداحافظی کردیم و پرواز با یک ربع تاخیر شروع شد. پرواز ماهان بود و خیلی هم خوب بود. ساعت ۱۱ شب به وقت ایران (ساعت ۱ بامداد به وقت دهلی) به فرودگاه بین المللی ایندیرا گاندی دهلی رسیدم. فرآیند ورود و چک پاسپورت و ویزا خیلی طولانی شد. بعد از اتمام کارها با ترنسفر به هتلمون رسیدم که دقیقه ۹۰ از ایران تغییر کرده بود و شده بود LA Hotel. خود هتل تمیز و خوب ولی صبحانه اش بسیار محدود بود. حدود ساعت پنج صبح خوابیدیم و ساعت ده و نیم باید توی لابی می بودیم. سه ساعت بیشتر نخوابیدیم. رفتیم برای صبحونه و بعد هم آقای رضوی با دو ساعت تاخیر اومد. بازدید از یه معبد هندو به اسم Laxmi Narayan BirlaMandir و یه معبد سیک ها به اسم Gurudwara Bangla Sahib داشتیم و شب رفتیم به Akshardahm که یه جای فوق العاده بود. هم نوساز و مدرن و هم استفاده از المان های سنتی. باغ زیبا، نمایش ها با عروسک های سخنگو و حرکت با قایق و مشاهده پیشرفت ها و تاریخچه هند و آخر از همه نمایش آب و آتش در آب نمای موزیکال با تصاویری که روی دیوار انداخته بودند. بعد رسیدیم خونه و فسنجون خوردیم. یه جا توقف داشتیم و نون خریدم و همون رو با فسنجون زدیم.

  • . خزعبلات .