خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب سرانجام» ثبت شده است

دیروز متین رفته بود مهدیشهر برای کارهای دانشگاه آزاد. دیر اومد. با هم ناهار خوردیم و عصر کمی هیولا رو دیدیم و وسطش بی خیالش شدیم و رفتیم سراغ کارهای خودمون. حدود ساعت 8 مریم زنگ زد و قرار شد شب بریم خونه اونا. قبلش رفتیم چرخ خیاطی تعمیر شده رو تحویل گرفتیم و اومدیم خونه مریم و ایمان. اولین گروهی بودیم که رسیدیم اونجا. امید و ساناز بعد از ما و علی و سعیده هم آخرین گروهی بودند که اومدند. تا دیروقت مشغول حرف زدن بودیم و مثل همیشه علی بود که میدون داری می کرد و ما رو با حرفاش روده بر کرده بود. سوژه اش هم شده بود تک رقیب کل زندگی بابام که نمیشه جزییاتشو گفت. بعد از اونجا رفتیم مغازه شهروز و دو تا الویه خریدیم و شام خوردیم و بعد از خوندن شعر کرباس و الماس پروین اعتصامی خفتیم. شب قبل داشتم در مورد یارسان می خوندم که دیدم یه جا نوشته ساز مقدسشون تنبور و کتاب مقدسشون هم "سرانجام" نام داره. همون نصفه شبی دانلودش کردم و کلیاتش رو مطالعه کردم. خیلی دلم میخواد در موردشون دقیق بدونم و بخونم. خونه مریم و ایمان که بودیم از توی کتابخونه، کتاب پله پله تا ملاقات خدا اثر دکتر زرین کوب رو ورقی زدم. 

  • . خزعبلات .