خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کرونا» ثبت شده است

این بیماری کرونا هم عوارض عجیب و غریب و مختص خودشو داره. من امروز برای اولین بار بعد از بیماری، رفتم سر کار و اصلا نفهمیدم چه طور گذشت. در وضعیتی هستم که حس بویایی و حس چشایی کلا تعطیل شده و یه حس افسردگی سنگین بهم هجوم آورده. منی که از کمترین لحظات، یه کاری انجام می دادم، حس هیچ کاری رو ندارم. عصر رفتم مطب دکتر و استعلاجی رو تایید کردم. امروز هم تولد متین بود. تمام. 

  • . خزعبلات .

امروز جواب تست کرونایی که شنبه داده بودم، اومد و نتیجه مثبت بود. پنجشنبه متین رو از ایستگاه راه آهن آوردم و حالش اصلا خوب نبود، خصوصا تب وحشتناکی داشت. جمعه شب تا صبح خوابم نبرد، لحظاتی هم که خوابم میبرد، یه خواب خاصی می دیدم که موضوعش جمع کردن وسایل سفر بود. از شنبه هم اداره نرفتم و فردا و پس فردا هم نمیرم و روز شنبه آینده باید برم. 

نکته دیگه اینکه آدم یه لحظه فکر میکنه حالش خوبه، بعد چند ساعت بعد آدم میره توی همون حالت مریضی. این چند روز به بدترین وضع ممکن گذشته، تا بعدش چی پیش بیاد. 

 

  • . خزعبلات .

الان توی ماشین و بین دامغان و سمنان هستم. علی پیامک داد که تست کروناش مثبت شده. سعیده هم که مطمئنا کرونا داره. امیدوارم دوره رو تموم کنند و به سلامتی برگردند.

روزهای فوق العاده شلوغی رو پشت سر گذاشتیم و احتمالا طی روزهای آینده خواهیم گذاشت. احتمال بسیار زیاد خونواده متین برای عید میان پیش، ما. ما هم درگیر کارهای مونده تا قبل از اومدنشون هستیم. 

  • . خزعبلات .

جواب تست دیروز اومد و منفی شد. امروز علی لطف کرد و وسایلم رو از مهندس م. گرفت و منم توی خونه مشغول کارهای مونده تا پایان سال شدم. از صبح بگم که بابا وقتی فهمید من خونه ام، چند کیلو سیب و هویج گرفت و فرستاد بالا، مامان هم سوپ درست کرد و فرستاد بالا، جالب اینه که صبح موکد بهش گفته بودم درست نکنه، اما خدایی سوپش عالی بود. همون جوری که دوست دارم.

حالم هم خوبه، گلودرد ندارم، تب و سردرد هم همچنین، فقط یه خستگی کل بدنم رو گرفته. پشت کامپیوتر شخصی مشغول ویرایش عکس های برای کتابچه تپ چنجر هستم. بعد سال ها گذرم به ACD See خورده و خدا رو شکر کارامو راه میندازه. خبرهای رسیده از رشت حاکی از اینه که احتمالا و به امید خدا، اونا 4 نفره از رشت به سمنان میان. اتفاقا با متین که صحبت می کردیم، گفتیم بعد 2 سال خونه نشینی، به یه سفر احتیاج دارند. تا چه پیش آید.

  • . خزعبلات .

دیروز صبح که بیدار شدم، تب و سر درد و گلودرد مختصری داشتم. سریع رفتم تست دادم و اومدم خونه. دیروز و امروز هم اداره نرفتم و منتظر جواب تست کرونا هستم. حس هیچ کاری هم ندارم. بیکار هم که هستی، حالم بدتره. موندم چه کنم؟ 

  • . خزعبلات .

چهار روز هست که هر روز ماموریت هستم. دیروز قرار بود بریم پیش یکی از دوستان که گفت تست کروناش مثبت شده. من چون از ماموریت شاهرود برگشته بودم، خسته و کوفته، بعد از خوردن ناهار از هوش رفتم و دراز به دراز روی مبل خوابیدم و چون متین شاگرد داشت، منو بیدار کرد و ادامه خواب رو توی تختخواب ادامه دادم. بعد رفتن شاگرد متین، به محض بیدار شدن از خواب، متین خبر تست مثبت خانم مهندس رو بهم داد و جالب بود همون شب به مناسبت تولد همسر و پسرشون، قرار بود بریم خونشون. مهمونی که کنسل شد و چون چهارشنبه با هم ورزش کرده بودیم، بعد از خوردن چای رفتیم سمت مرکز بهداشت و قرار شد فردا تست بدیم.

امروز ساعت 13 از ماموریت که برگشتم، سریع راه افتادیم سمت مرکز بهداشت و بعد کلی توی صف موندن، من تست PCR و متین تست Rapid داد. اونجا یکی از همکاران شرکت PM خودمون رو دیدم که تا امروز ندیده بودمش و فقط اسمشون رو شنیده بودم، چون توی ستاد اون شرکت هستند و منم هیچ وقت به ستاد اونا سر نزدم. اتفاق جالبی بود.

تا زمان حاضر شدن جواب تست متین، رفتیم یاسین و یه ساندویچ کباب ترکی سفارش دادیم و ناهار رو توی ماشین خوردیم و برگشتیم و جواب متین رو گرفتیم که خدا رو شکر جواب منفی بود ولی به قول متین نمیشه به این جواب اطمینان کرد و باید خودمون رو قرنطینه کنیم تا ببینیم چی میشه.

رفتنمون به رشت هم بدجوری قفل شده. بیش از چهار ماه از آخرین سفرمون به رشت میگذره و متین هم فوق العاده دلتنگ و بهتره بگم دلتنگ تر از همیشه. منم منتظر 48 ساعت آینده هستم تا جواب تست خودم رو بگیرم.

تموم شه این سال لعنتی و این بیماری لعنتی که نابود شدیم رفت.

  • . خزعبلات .