خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

کتاب های جدید از کتابخانه پدر متین

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۲:۳۵ ب.ظ

روز 28 اسفند، به اتفاق پدر متین مشغول سبک کردن کتابخونه ایشون بودیم تا کتاب های اضافی رو بدیم بیرون. اون وسط منم کتاب ها رو نگاه می کردم و چند تا کتاب هم برای خودم برداشتم (از همون کتابهایی که قرار بود از کتابخونه خارج بشن). متین هم یه نسخه مثنوی معنوی قدیمی رو برداشت. یکی از کتابهایی که گرفتم، خانه ادریسی ها اثر غزاله غلیزاده بود که دیروز چند صفحه ای از اون رو خوندم ولی چون کارهای دیگه داشتم، نشد ادامه بدمش. اولش که خیلی خوب شروع شد. یکی دیگه از کتابها، کتاب "تفرج صنع" عبدالکریم سروش بود که سال اول دانشگاه، توی درس ادبیات عمومی، اسمش رو شنیده بودم. این همه کتاب و این همه میل به خوندن و نداشتن وقت و درگیری به کارهای روزمره، چاره ای بباید ساخت. چند تا کتاب کوچولوی دیگه هم گرفتم. تا چه پیش آید.

صبح امروز که از خواب بیدار شدم دیدم دو تا تماس داشتم. از یکی از همکارهای اپراتور و خود پست. با مجتبی تماس گرفتم که اگه سمنان هست بره و مشکل رو برطرف کنه و اگر هم مشکلی هست من از پشت تلفن راهنماییش کنم که خدا رو شکر مشخص شد مشکل به ما ربطی نداشته.

هوای رشت آفتابی و بهاری و فوق العادست. الان توی اتاق مجردی متین نشستم و پنجره اتاق هم باز و نسیم خنکی می وزه. متین هم مثل چند روز گذشته، بکوب مشغول تمیز کردن خونه مادرش هست. چهار ماه طول کشید تا بیاییم رشت و نشد و الان هم به فاصله ده روز تونستیم دو بار بیاییم رشت. فکر نمی کردم برای عید بتونیم بیاییم رشت و به خاطر همین وسط های اسفند کارهام رو مرتب کردم تا اگه برای عید راه ها بسته شد، حداقل یه دیدار بعد از چهار ماه داشته باشیم، اما با عدم ممنوعیت سفر به رشت، تونستیم از بزرگراه غدیر، مجدد بیاییم رشت و سال تحویل رو بعد از چهار سال در رشت باشیم.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی