خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

کنسرت 77 ناظری و کامکارها

جمعه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۵۵ ب.ظ

عصر ساعت 5 رفتم اداره و تا ساعت 9 اداره بودم. به کارهای ریز و روی مخ و دست و پاگیر مزمن رسیدم. بعد رسیدن به خونه، ریموت درب پارکینگ رو که زدم دیدم متین و سعیده و مادره سعیده هنوز توی حیاط هستند. تا اومدم داخل پارکینگ، شیشه رو دادم پایین و گفتم توی این 37 سالی که از خدا عمر گرفتم، اینجوری روی نداشته من کم نشده بود. بعد از کمک کردن به نسوان برای جمع کردن وسایل و خرت و پرت ها، اومدیم بالا و شام خوردم و نشستیم به تماشای نون خ 3 که چقدر قشنگه و تماشای این سریال رو هم از مهسا داریم.
چند دقیقه پیش متین گفت پلیر خونه رو روشن کنم و دیدم آهنگ های کنسرت 77 شهرام ناظری و کامکارها داره پخش میشه. به متین گفتم من که اینا رو توی فلش نریختم که گفت خودش ریخته. یهو پرت شدم به سالها قبل وقتی تازه کامپیوتر خریده بودیم، حدود 20 سال قبل. علی یه سی دی از دوستش گرفته بود و کنسرت تصویری همین اجرا بود. من که تازه اوایل کشف اشتیاقم به موسیقی بود، به سان تشنه ها و گشنه ها، جز به جز این کنسرت رو تماشا می کردم. یادش بخیر. اتفاقا توی همون اجرا بود که امید لطفی، پسر محمدرضا لطفی و قشنگ کامکار رو دیدم که قطعه ای از پدرش رو به همراهی تمبک داییش یعنی ارژنگ کامکار اجرا کرد. قبلاها آدم از دهنش در میومد 20 سال، الان من نگاه می کنم می بینم 20 سال از اون روزا میگذره. دنیا کوتاهه، خیلی کوتاه، قدر بدونیم.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی