خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دایی جان ناپلئون» ثبت شده است

دو روز پیش یعنی 22 دی، خبر رسید که ایرج پزشکزاد در 94 سالگی در لس آنجلس درگذشت و شاید مثل اغلب کسانی که نام ایشون رو شنیده بودند، فکرم رفت به سمت سریال "دایی جان ناپلئون" که اقتباسی بود از کتابی به همین نام از ایشون و چقدر این کتاب و سریال درخشان بودند.

بهونه ای که باعث شد از ایشون بنویسم، فقط یه مطلب بود: "چرا بزرگان ما، دانشمندان ما، نخبگان ما باید در تبعید (چه خودخواسته و چه اجباری) و بعد از سالها ممنوع الکاری و ممنوع الچاپی و هزار ممنوع الکوفتی دیگه، از دنیا برن و در خاک غربت مدفون بمونند؟"

چه کسی مرجع صدور چنین چیزهاییه؟ وجاهتش رو از کی میگیره؟ والله این ره که حضرات در مصدر امور کشور ما میرن، ره به ترکستان که چه عرض کنم، به برره است. جامعه ای داریم که وحدتش روز به روز کمتر و تنش ها و فاصله های اجتماعیش روز به روز بیشتر میشه. تاریخ خودش در مورد حضرات مرجع صدور تبعید و ممنوع الکوفت ها خواهد نوشت و قضاوت خواهد کرد، ولی امان از روزی که اجتماع، قضاوت خودش رو به صورت عملی نشون بده.

پ.ن:

مدتها قبل، مستندی از بی بی سی در مورد ایرج پزشکزاد دیدم که عکسی بزرگ از دماوند توی خونه ش بود. انگار برای پزشکزاد، دماوند، رشته پیوندی بود به مادری که سالها ازش دور افتاده. مثل حالتی که دماوند برای دکتر فریدون جنیدی داره که می گفت دماوند مادر منه، من هیچ وقت نمیتونم از مادرم جدا بشم. دیدن این تصویر دماوند در خونه پزشکزاد، قلبمو به درد آورد و هر وقت یاد پزشکزاد بیفتم، اولین چیزی که بعد از دایی جان ناپلئون یادم بیاد، همون تصویر بزرگ دماونده و زنده شدن اون درد. روحش شاد. 

  • . خزعبلات .