خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کیهان کلهر» ثبت شده است

تا مدتها نمی دونستم چنین شخصی اصلا کی هست. تا اینکه ماجرا از موسیقی تیتراژ ابتدایی سریال "زیر تیغ" ساخته استاد حسین علیزاده شروع شد. قطعه ای با نام "سوگ" در دستگاه همایون که بسیار زیبا و گیرا بود. بعدها متوجه شدم در کتاب ده قطعه تار ۳ ایشون این قطعه هست و در بالای نت قطعه بعد از نام سوگ، نوشته شده بود "به یاد کامران کلهر". پیگیر شدم و دیدم این کامران کلهر، برادر بزرگتر کیهان کلهر بودند که در موشک باران سال ۱۳۶۶ خورشیدی تهران، به همراه پدر و مادرشون کشته شدند. بعدها در مصاحبه ای از کیخسرو پورناظری خوندم که کامران کلهر، مدتی در گروه تنبور شمس، تنبور می زدند. این اطلاعات تا همین حد در ذهنم بود تا اینکه دیروز مصاحبه ارسلان کامکار با سایت آرته باکس رو گوش می دادم و چیزی گفت که نشنیده بودم. در جایی از مصاحبه در مورد یکی از آثارشون صحبت می کردند و گفتند سال ۱۳۶۶ بود و موشک باران شهرها اوج گرفته بود. قرار شده بود از سه راه جمهوری که منزلشون بوده، به شهریار بروند که امن تر بوده. قرار بوده که کامران کلهر که در اون موقع شوهر دوم قشنگ کامکار (بعد از طلاق از محمدرضا لطفی) بوده هم همراه اونها به شهریار بره، اما قرار میشه قبل رفتن، کامران کلهر سری به منزل پدر و مادرش بزنه که میره و همون موقع میدون حرّ موشک بارون میشه و کامران کلهر و پدر و مادرشون کشته میشن و تا خبر از رسانه ها به گوش میرسه، قشنگ کامکار میگه کامران هم به اونجا رفته بوده و قطعا کشته شده. ارسلان کامکار گفت که ما برای شناسایی اجساد رفتیم و مراسم تدفین رو هم برگزار کردیم و چقدر خواهرمون آسیب دید و ...

خلاصه اینه این داده هم به داده های قبلی کامران کلهر اضافه شد که ایشون همسر دوم خانم قشنگ کامکار بودند.

  • . خزعبلات .

امروز مرخصی اول وقت گرفتم و ساعت 10 اومدم اداره. تا رسیدم، بعد از کارهای اولیه، تصنیف رویای هستی بنان رو دانلود کردم و به صورت مکرر در حال گوش دادن بهش هستم. جایی خوندم که بنان، در پایان عمر، پیوسته و مکرر به این آهنگ گوش می داده. جادوی موسیقی حسینعلی ملاح و صدای بنان یه طرف و شعر اسماعیل نواب صفا یه طرف و این خاطره هر روز گوش دادن بنان به این تصنیف در پایان عمر هم یه طرف، دیگه چه ملغمه ای از جادو و خلسه میشه. علاوه بر اون، جنس موسیقی دهه 20 و 30 و علاقه عجیب من به اون دوران، منو میبره با خودش.

اون شب که سریال خاتون رو تماشا می کردیم، من به یاد قیام افسران خراسان، به یاد غلامعلی بایندر، به یاد همه کشته ها و تبعیدی های اون سال ها بودم. یاد و نام همگی جاوید. 

  • . خزعبلات .

دیشب یه جایی بودیم و آخر شب، قرار شد سریال خاتون رو تماشا کنیم. فقط می دونستم موسیقیش رو کیهان کلهر ساخته. سریال شروع شد و فضای کلی داستان رو متوجه شدم، بعد که موسیقی های کلهر شروع شد، دیدن سریال رو رهذ کردم و موسیقی منو با خودش می برد. تموم که شد، رفتیم حیاط و سیگاری کشیدیم و حرف زدیم. ولی من هنوز توی فضای موسیقی کلهر بودم، انگار جایی ورای زمین زندگی می کردم. شکر که در زمانه چنین انسان هایی هستیم. 

  • . خزعبلات .

تازه از بیرون اومدیم. شام رفتیم ریوان. سرآشپز سابق ژورک اومده ریوان و برای اولین بار دیدیمش. چقدر چهره گیرایی داشت. ازش ادب می بارید، مثل مصطفی در ایوانکی که باهاش تست ها رو تحویل می گرفتم.

داشتیم می رفتیم بارون نمی اومد. غذا رو که آوردند، دیدیم بیرون بارون میاد. بعد سریع اومدیم خونه. روی تخت اتاق خواب دراز کشیدم و صدای بارون از پنجره اتاق به گوش میرسه. آهنگ پگاه آلبوم غزل ۱ هم در حال پخشه. گرمای اتاق و صدای بارون و این آهنگ، آدم رو از زمین و مافیهای کثیفش (که خودم هم جزوش هستم) میکنه. حالم زیاد جالب نیست. خبرهای بد و ناامیدی فزاینده انرژی آدم رو میگیره. به سان دوران مغول که همه پناه بردند به تصوف و گوشه نشینی، با موسیقی و شعر، نشئه می کنم تا دارویی برای فراموش کردن و کشتن زمان باشه. 

دیشب بابا و مامان اومدند بالا و گفتند که میخوان برای بابا موبایل بخرند. علی که رسید خونه، بهش گفتیم بره برای بابا موبایل بخره و نیم ساعت بعد با گوشی جدید اومد خونه. چه ذوقی داشت بابا با گوشی جدیدش.

همسایه های احمد محمود که تموم شد، میخواستم کتاب گاه ناچیزی مرگ محمدحسن علوان رو شروع کنم، ولی تصمیم گرفتم کتاب آتش بدون دود رو بخونم. آخرین نکات همسایه ها رو توی کتاب بنویسم، میرم سراغ آتش بدون دود.

  • . خزعبلات .

آلبوم غزل 2  (کیهان کلهر -شجاعت حسین خان-سواپان چات هوری)

قطعه پگاه (Dawn)
از زمان 9:40 تا 10:06
عین جامه درانه. جامه درانه موسیقی نه، واقعا جامه دریدن. شاید مصداق شعریش مصرع اول این شعر باشه:
ماجرا کم کن و باز آ که مرا مردم چشم      خرقه از سر به در آورد و به شکرانه بسوخت
میتونم بفهم ماجرا کم کن رو چطور با ساز فریاد زده. دمش گرم.
 
  • . خزعبلات .