خخخد
سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۲ ق.ظ
داشتم به ماه کامل نگاه میکردم که دیدم اووووف یادم رفت نماز آیات بامداد دوشنبه را بخوانم.بعدش به خودم گفتم من که خواب بودم تازشم نماز صبح واجب را هم که نخواندم تازه ترشم اصلا نترسیده ام که برمن واجب شود تازه تر ترشم نماز آیات مال وقتی بود که مردم فکر میکردند شیاطین میخواهند نور را بدزدند و ....
یهو یادم آمد ۱۳ رجب ۹۱ روی تخت بیارستان بودم.اتاقم تک تخته بود و سرمم تازه تمام شده بود.پا شدم قدم بزنم.تب امان نمیداد.رفتم لب پنجره دیدم نصف ماه نیست.ماه گرفتگی اش یه جوری بود که آدم خیلی خووووف میکرد.
سرم را بستم،تیمم کردم و نماز آیات نخواندم.
تازه یادم آمده بود که نماز بلد نیستم.
هنوز هم بلد نیستم.
فقط یادم است که خیلی رکوع داشت.
شاید ۱۰ تا.
یا بیشتر
یا کمتر
- ۹۴/۰۷/۰۷