خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

سیزده بدر ۱۴۰۳

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۱۰ ق.ظ

روز شنبه ۱۱ فروردین، از شهمیرزاد رفتم اداره. کل روز به بررسی صورت وضعیت آذر گذشت و بالاخره تمومش کردم. بگذریم که اون وسط کارهای دیگه هم داشتم. آخر وقت صورت وضعیت های دی و بهمن رو هم با خودم آوردم خونه تا تکلیف اونها رو هم مشخص کنم. شب فرید و مائده دعوت کرده بودند منزلشون و من چون کار داشتم عذر خواستم ولی متین تنهایی رفت. من هم صورت وضعیت دی ماه رو به سرانجام رسوندم و در فرصت باقی مونده، پست صوتی شماره ۲ رو گذاشتم. 

یکشنبه ۱۲ فروردین، به مقصد ایوانکی ماموریت داشتم. از شهمیرزاد حرکت کردم و در مسیر به پادکست تاریخ بیهقی اثر مهدی سیدی گوش می دادم. ماجرا به نامه امیر مسعود به قدرخان رسیده. ماموریت انجام شد و کارهای عقب مونده رو انجام دادم و اومدم شهمیرزاد. من و متین افطار رو با هم بودیم و شب رفتیم در شهر دوری بزنیم که حدود ساعت ۱۰ شب وحید زنگ زد و دعوت کرد به منزلشون. سریع شال و کلاه کردیم و رفتیم منزل وحید و مهتاب. اولین دیدار سال جدید ما بود و شام رو مهمان اونها بودیم. بعد از اتمام مهمونی، دوباره به سمت شهمیرزاد حرکت کردیم.

فردای اون روز یعنی دوشنبه ۱۳ فروردین یا سیزده بدر، متین فرید و مائده رو دعوت کرده بود و ساعت چهار و نیم عصر رفتیم باغچه خودمون. فرید و مائده هم اومدند و آتیش درست کردیم و با اذان مغرب افطار کردیم. البته من و متین روزه بودیم. هوا سرد بود و حدود ساعت ۷.۴۰ شب، وسایل رو جمع کردیم و برگشتیم شهمیرزاد.

اما سه شنبه ۱۴ فروردین. کل امروز به صورتجلسه کسورات نهایی قرارداد قبل گذشت که بی نهایت خسته کننده بود. یعنی ساعت ۸.۱۵ صبح شروع کردم، ساعت ۱۵.۱۵ عصر تمومش کردم.

تنها دلخوشی این روزهای من اینه که به سیگار نکشیدن خودم ادامه بدم و هر طور که ممکنه، صبح ها بیدار شم و برم سر کار و مثل سال قبل و سال قبل تر، همش مرخصی روزانه یا مرخصی اول وقت نگیرم. تا الان فقط روز پنجم فروردین رو مرخصی گرفتم و اداره نرفتم و باقی روزها رو کامل سر کار رفتم.

الان ساعت دو بامداد چهارشنبه ۱۵ فروردین هست و نیم ساعت قبل از خواب بیدار شدم و نون و گوجه و خیار و پنیر و خرما خوردم و چون خوابم نمیومد، اومدم اینجا و وقایع این چند روز رو نوشتم. متین هم تازه بیدار شده و رفته آشپزخونه و پرتقالی خورد و همین الان اومد توی تختخواب که بخوابه. همین.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی