خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

سلانه، دایی مدادی و خیال های سرزمین مادریم

يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۴۸ ق.ظ


دارم سلانه گوش میدم
یاد شبهایی که پیش بابابزرگ و عزیز می خوابیدم...
یاد موتور پمپ چاه های کشاورزی محلات...
یاد بوهایی که فقط از محلات میومد و دیگه نمیاد...
یاد سپیده صبح که بوی دود حموم محل همه جا ر وپر میکرد...
یاد آنتن روی پشت بوم که فکر کنم از زمون دایی مدادی مونده بود و با رفتنش اونم دیگه کسی رو نداشت که بهش برسه...
امشب، سلانه علیزاده همه اینا رو دوباره یادم آورد...
دلم میخواد واقعا واقعا واقعا نصف عمرم رو بدم تا دوباره یه شب برگردم به اون خونه و توی یه شب مهتابی بیام توی حیات و دزدکی سیگار بکشم و به دایی مدادی فکر کنم. خیلی زود گذشت، دلم میگیره...

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی