خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

اشک رازیست

يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۰ ب.ظ

دیروز وسط مسابقه شعری از شاملو رو خوندم که قبلا هم شنیده بودم، ولی تا دیروز عمقش رو درک نکرده بودم. برای شاعر بودن شاملو همین یه شعر کافیه:


اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست

اشک آن شب، لبخند عشقم بود

امروز این شعر رو برای یاسر خوندم. خودش گفت مو به تنم سیخ شد. به یاسر می گفتم که سن که میره بالا و تجربیات و درک هم اگه بالا بره، آدم یه سری مفاهیم و مضامین رو بهتر و عمیق تر می فهمه، مثلا همین مفهوم به ظاهر ساده ای به اسم "شعر" که به حق هنریه تام و تمام. خلق زیبایی بی منتها از تعدادی متناهی کلمه و چنان عمیق که نه کران مند هست مثل یک بیت و نه زمان مند مانند عصر شاعر که تمام اعصار رو در می نورده.

پ.ن:
متین مشغول خیاطی روپوش زهره می باشد در اتاق مطالعه.
  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی