خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

زوربای یونانی

سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۰۶ ب.ظ

دیروز کشیک بودم و چون خوابم می اومد و تاسوعا هم بود و همه درگیر کار خودشون، خونه موندم و نرفتم اداره. ضمنا انقدر اضافه کار ایستادم که ندادن پول کشیک هم مشکلی ایجاد نمیکنه و سقف اضافه کارم رو می گیرم. متین مشغول کارهای خودش بود و منم مشغول کارهای خودم. 

اول از همه کلیدر خوندم و جلد سوم هم تموم شد. بعد مشغو.ل تماشای فیلم "زوربای یونانی" شدم. همونجوری که خونده بودم، کتابش یه چیز دیگست و آدم می فهمید که فیلم خیلی خوب و منسجم از کار در نیومده، ولی بازی آنتونی کویین فوق العاده بود و چقدر ایرنه پاپاس زیباست، بی نهایت زیبا.
شب هم رفتیم مزار شیخ محمود مزدقانی و برگشتیم خونه. متین شمع و عود روشن کرده بود. بعد چند تا دختربچه اومدند و دیدم که به هم دیگه می گفتند این زن آتش پرسته. یاد مشتاق علیشاه افتادم که همین جماعت کوته فکر قشریون، چه جور در لحظه ای حکم مرگش رو دادند و لحظه ای بعد اون رو اجرا کردند. واقعا که طیف بشر از اسفل سافلین به اعلی علیین متغیره و اختیار میتونه بشر رو توی این طیف جابجا کنه و خوشا به اختیار با پشتوانه تفکر و نه تعصب و جهل و تقلید.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی