خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۳ ق.ظ

نشد جای دیگری بنویسم و نشد به کسی بگم. جوشش درون منو رسوند به اینجا. جرقه از این شعر اخوان ثالث زده شد: با تو دیشب تا کجا رفتم...

و اگر برای آدم مصداقی هم داشته باشه که چقدر خوش به حال آدم میشه. آنی که این شعر و دیدار در دوردست داره، وجد رو باعث میشه و سرخوشی تمام و کمال روح آدم. پس تو نیز ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی.

بجویی و دیگر نیابی مرا، بگویی دریغا اوستای من.

پ.ن: ملغمه ای شد، لحافی چهل تکه که فقط جوشش آنِ اون آن بود.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۱)

مخلثم

پاسخ:
جانم به فدای پای ضرب دیدت
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی