خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

ترافیک دورهمی ها

دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۴۱ ق.ظ

شنبه روز شلوغی بود. از صبح تا وقتی که از اداره بیام، درگیر کار بودم. شب قبلش هم حدود سه ساعت بیشتر نخوابیده بودم. تا رسیدم ناهار که پیتزای مهمونی شب قبل بود رو خوردم و دوساعتی خوابیدم. بیدار که شدم اول فلاش تانک رو نصب کردم که قرار بود قطعاتش رو عوض کنم. جالب بود که دیگه مشکل نداشت. به قول متین فقط میخواست حال ما رو بگیره. بعد رفتم سراغ خرید آجیل و شیرینی و لامپ LED و تموم وسایلی که خونه نیاز داشت. شب ح. با همسر برای اولین بار مهمون ما بودند. کادوی خوبی هم آوردند که یه ظرف بود با پایه های چوبی. متین هم چه شامی درست کرده بود. داود پاشا و بریونی هندی. فوتبال های جام ملت های اروپا یعنی دانمارک - چک و انگلیس - اوکراین رو هم تماشا کردیم و تا بریم بخوابیم شد ساعت چهار صبح.

یکشنبه دورکار بودم و تا ساعت یک و نیم ظهر خواب بودم. بیدار که شدم برق رفت و ساعت پنج و ربع اومد. سریع جمع کردم و رفتم اداره و کار رییس ادارمون رو انجام دادم و توی تلگرام براش فرستادم و شب که از مهمونی اومدم دیدم که چقدر حال کرده باهاش. شب تولد محمد بود و همه مون با دزد و پلیس بازی اومدیم خونشون جوری که نفهمه و رضا هم طاهر رو برده بود بیرون. محمد که اومد خونه، سورپرایزش کردیم و بعد هم شام و کیک و دورهمی. جای امیر خیلی خالی بود. هممون به یادش بودیم و هر بار حرفی ازش به میون میومد. من چندین بار یادش افتادم، خصوصا یه بار که تنها رفتم توی کوچه سیگار بکشم. جاش واقعا خالی بود با اون خنده های از ته دلش، رقصش، مسخره بازی هاش و... 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی