خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

امروز مرخصی گرفتم

دوشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۰، ۰۲:۳۱ ب.ظ

صبح هر جوری با خودم کلنجار رفتم، دیدم نمیتونم از رختخواب بلند شم. حالا منشاش هر چی هست، نا امیدی، رخوت پیوسته و فزاینده زندگی، خستگی یا هر چیز دیگه. پیامک دادم که دیرتر میام. متین که از شنبه، کلاس هاش حضوری شده، بیدار شد و رفت و من خوابیدم تا ساعت ده و نیم که متین از مدرسه پیام داد برای ثبت نام سایپا. خلاصه از خواب بلند شدم و به اداره هم پیامک دادم که امروز رو نمیام و مرخصی می گیرم.

به کارهام رسیدم و قسط های این ماه رو همگی پرداخت کردم و الان من روی یکی از مبل سه نفره ها و متین روی مبل سه نفره دیگر دراز کشیدیم. من بیدار و او خواب. قبل خواب متین، حدود ساعت 12 بود که صبحونه خوردیم. همین الان متین چشماشو باز کرد م منو نگاه کرد و دوباره خوابید.

برای اولین بار توی عمرم از شب های بلند پاییزی داره حالم بهم میخوره. حس ناامیدی به آدم میده. همچنان دستم به کتاب خوندن نمیره و فقط دو سه روزی هیت شاهنامه رو ورقی میزنم و اونم زود خسته میشم.

کارهای راه انذازی پست در بخش ما حدودا 98 درصد انجام شده و فشار کار کمتر شده. با متین دیشب حرف زدیم که بریم رشت که دیدیم خودش به خاطر کلاس های حضوریش، امکان تکون خوردن از اینجا رو نداره.

دلم میخواد این اوضاع و این حال من بهتر بشه که هر لحظه اش شده عذاب الیم. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی