خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دیروز 20 دی 1400

سه شنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۰، ۰۶:۰۳ ب.ظ

صبح اداره نرفتم. شب قبلش دیر خوابیدم. همه چی برمی گشت به خواب عصر روز قبلش. متین ساعت 4 عصر با یکی از همکاراش رفته بود بیرون و منم خوابیدم و دیر بیدار شدم و نتیجه اش دیر خوابیدن و فردا صبح اداره نرفتن من شد.

متین رفت مدرسه و برگشت و من هنوز خواب بودم. بعد از بیدار شدن و خوردن ناهار یاد آهنگی از شادمهر افتادم که توی ماشین علی گوش دادم. اسم آهنگ رو ازش پرسیدم و او هم لطف کرد و آهنگ رو برام فرستاد. یادمه انقدر ملودیش قشنگ بود که به یادم مونده بود. آهنگ نقطه ضعف.

هم من و هم متین تا بهش گوش دادیم، یاد امیر افتادیم. متین انقدر گریه کرد که آهنگ رو قطع کردم و تصمیم گرفتم بعد مدتها برم سر مزار امیر. متین خسته بود، تنها از خونه زدم بیرون. دو شاخه گلایل خریدم و رفتم سمت مزار. حدود نیم ساعتی اونجا بودم. خاطرات امیر بود که زنده میشد.

بعدش دیدم اصلا دلم آروم نمیگیره. رفتم سمت خونه مادر و پدر امیر. مادر امیر خواب بود و روزه. با هم حرف زدیم و حدود یک ساعتی اونجا نشستیم. هر جای خونه رو نگاه میکردم، خاطره ای زنده میشد و دردی به دل آدم. بعد برگشتم سمت خونه. داغی که این بشر روی دل ما گذاشت، تمومی نداره که نداره. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی