خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

راوی حکایت باقی

چهارشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۱، ۰۵:۵۵ ب.ظ

من از سن هشت نه سالگی به لطف مادر مهربانم، با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شدم. مادر مهربونی که تاکسی می گرفت و منو به کانون مستقر در پارک ملت میدون امام سمنان می برد، این لطف و این کار مادرم، از اون تصاویری در ذهنم هست که هیچ وقت فراموش نمی کنم.

بعدها، پای اتوبوس کتابخونه سیار کانون به محله ما باز شد و بیشتر با کانون و فعالیت هاش و کتابهای کانون آشنا شدم. الان و حین نوشتن، یاد فیلم آخرین آبادی مجید مجیدی افتادم که روحم رو زنده میکنه.

القصه، گذشت و با افزایش آگاهیم از فعالیتهای کانون و انسان های بزرگ و شریفی که توی این مجموعه کار می کرند، عشق و علاقه ام به کانون، روزافزون و صد چندان شد.

تا اینکه با وب سایتی به اسم "راوی حکایت باقی" آشنا شدم که آثار نوشتاری و شنیداری کانون رو معرفی می کرد. روایت راوی ما انقدر جذاب بود که چند وقت قبل بهشون ایمیل زدم. کاری که مدتها بود میخوستم انجام بدم و نشده بود. الان که ایمیل هام رو چک میکردم، دیدم روز اول فروردین، پاسخ ایمیل من رو دادند. من فکر میکردم راوی، خودش از اعضای سابق کانون بوده ولی برام نوشته بودند که مثل من از همون کودکی، علاقمند این نهاد شریف شدند و به یادگار برای بعد از ماها، آثار شنیداری و دیداری کانون رو در سایت خودشون قرار دادند تا یاد اون کتاب های شریف با نویسندگان شرافتمندشون تا همیشه زنده بمونه.

در پایان خواستم بگم شما هم به سایت "راوی حکایت باقی" به آدرس www.parand.se سر بزنید و از گردش در این وب سایت لذت ببرید. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی