خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

ماموریت کالپوش

پنجشنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۴۶ ب.ظ

ساعت 6 صبح امروز، به سمت کالپوش حرکت کردیم. صبحونه رو دامغان و غذاخوری آقای صرفی خوردیم. کلی با مهندس و راننده حرف زدیم تا برسیم. کار بازدید انجام شد و مشغول گفت و گو با اپراتورها شدیم و چه چیزهایی که نشنیدیم. انگار داریم آهسته آهسته به سمت یه پرتگاه ترسناک نزدیک میشیم. اما اتفاق جالب این که علی و سعیده برای عروسی یکی از بستگان سعیده، در حال رفتن به بجنورد هستند. ده دقیقه پیش به سعیده پیامک دادم و گفت میامی هستند و ما دقیقا همون لحظه داشتیم از میامی خارج می شدیم. اتفاقا چشمم به سمت جاده مجاور بود که ماشین ها داشتند وارد میامی می شدند. یه لحظه چشمم به ماشینشون افتاد و فکر کنم خودشون بودند و تلاقی کردیم و جدا شدیم.

الان دارم آهنگ جدیدی از محسن چاوشی به اسم "قشنگ من" گوش میدم. جای امیر خالی که چقدر آهنگ هاشو دوست داشت و چقدر با هم به آهنگ های این بشر گوش می دادیم. توی روزهایی مثل امروز، که من رانندگی می کردم و او آهنگ انتخاب می کرد و حرف می زدیم و حرف می زدیم و حرف می زدیم، طوری که یادم نمیاد حرف تکراری با هم زده باشیم و سیگار می کشیدیم و سیگار می کشیدیم و...

گذشت اون روزها. یادش بخیر. 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی