خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

درگذشت مامانی مریم

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۳۸ ب.ظ

این تعطیلات سه روزه به خوبی و خوشی پیش می رفت تا سر ناهار دیروز، کدورتی بین من و متین به وجود اومد.شب یه سر رفتیم پارک شقایق و برگشتیم خونه. وحید زنگ زد و خبر بازگشت از استانبول و رسیدن به سمنان رو داد. مثل همه شب هایی که کدورتی بین ما وجود داشت، ماجرا ختم به خیر شد و بعد از انجام کارهامون، حدود ساعت ۳ بامداد رفتیم که بخوابیم. استرس رفتن به سر کار بعد از سه روز تعطیلی رو داشتم و تازه چشمام گرم شده بود که حدود ساعت ۴ صبح متین بیدارم کرد و گفت مامانی مریم فوت شده. متین که کلا نخوابیده بود. سریع وسایل رو جمع کردیم و ساعت ۴.۳۹ به طرف رشت حرکت کردیم و با رکورد تاریخی ۵ ساعت، مسافت ۵۶۵ کیلومتری رو طی کردیم و رسیدیم باغ رضوان برای شستشوی مامانی. بلافاصله هم به سمت تازه آباد حرکت کردیم و بعد از نماز میت، مامانی رو دفن کردیم. کل فامیل متین اونجا چمع بودند. بگذریم از کارهای بی پایان اداره و پیگیری گزارش ماهانه تست تانژانت دلتای بوشینگ ها و تایید یا عدم تایید اونها، وسط مراسم تدفین. 

تازه ناهار خوردیم و همین الان متین و پدرش به سمت خونه مامانی مریم حرکت کردند و من هم روی تخت مجردی متین دراز کشیدم و این یادداشت رو تایپ می کنم. روح مامانی مریم نازنین شاد و خدا نگهدار حاجی بابا باشه.

 

پ.ن:

مامانی مریم و حاجی بابا، مادربزرگ و پدربزرگ پدری متین هستند که مامانی رفت و حاجی بابا موند.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی