خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

آدم زنده، وکیل و وصی نمیخواد

دوشنبه, ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۴۳ ب.ظ

داشتم به این فکر می کردم که یه روز با دلیل و بی دلیل، افتادم و مُردم و مرگم به حکومت ربط پیدا کرد. از اون جایی که طبق تاریخچه موجود، آدم مرده دیگه زنده نیست تا از خودش دفاع کنه و همیشه توسط یه عده ماله کش... مال، مورد سوء استفاده قرار می گیره، خواستم برای جلوگیری از هر گونه اظهار نظری در مورد من و عقایدم و نگرشم به این حکومت، چند کلمه ای بنویسم که کسی زندگی من رو مصادره نکنه و ازش بهره برداری نیز:

من، در کمال صحت و سلامت عقل، از شما دون ترین دونان عالم خلقت (اسفل السافلین) بیزارم. اگر آبرویی از خدا و اسلام باقی بود، توسط شما که اشقی الاشقیاء عالم هستید، از بین رفت. به جای جاذبه و جذب، فقط دافعه، اون هم از نوع حداکثری دارید. نه شرف دارید و نه آزاده اید و نه به کسی جواب می دهید، چون بسی نان حرام بر سفره خود و خانواده و اعوان و انصارتان بردید، به قول امام حسین، حرف حق در شما اثر نمی کند. جمود فکری و تحجر تا جایی در شما پیش رفته که یه عده انسان عادی غیر معصوم جای نبی و معصوم و اقوالشون نیز بالاتر از وحی قرار گرفته. حرف بسیاره، فقط و فقط و فقط به این امید زنده ام که مصداق این آیه خداوند را در مورد شما، با تمام وجود ببینم و حس کنم:

وَ سَیَعْلَمُ الذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنْقَلِبٍ یَنْقَلِبون

منتظر اون روز هستم. چه باشم، چه نباشم، چون در وجود انسان های دیگر زنده ام، یقین دارم این وعده خدا رو در مورد شما خواهم دید و روزی بس سخت و دردناک خواهد بود، چون وعده خدا حق است و بس.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی