خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

شک

شنبه, ۲۵ آذر ۱۴۰۲، ۰۱:۲۱ ب.ظ

پنجشنبه ای که گذشت، صبح بیکار بودم و متین هم رفته بود مدرسه. به وحید زنگ زدم و گفت از سمنان داره میاد شهمیرزاد. منم حاضر شدم و اومد دنبالم. رفتیم کار بانکی مربوط به ماجرای پنجشنبه گذشته رو انجام دادیم و رسید رو هم تحویل دادیم و دیگه کار خاصی نداشتیم. رفتیم جای همیشگی و صبحونه املت و چای خوردیم. بعد هم رفتیم دفتر وحید و چند دقیقه ای نگذشته بود که کار متین هم تموم شد و اومد پیش ما. چند دقیقه ای اونجا بودیم و اومدیم خونه.

شب منزل مهندس بودیم و خانواده فرید و علی آقا هم اونجا بودند. شایان دوباره حرف مجموعه های مندلبرات و ژولیا و مثلث سرپینسکی رو که چند وقت قبل بهش گفتم پیش کشید و یه جمله گفت که خیلی به دلم نشست. گفت: عمو! نظم عجیب این شکل ها با پیش فرض های ذهنی من جور در نمیاد. سریع حرفش رو گرفتم و فهمیدم توی بنیان ها و اصول فکریش به "شک" افتاده و چقدر قشنگه این لحظات شک اون هم در بنیادی ترین مسائل. لحظه بیان این جمله اش به همراه شبی که در مورد کتاب شرح ادوار صفی الدین ارموی حرف میزد، بهترین لحظه هاییه که با این بشر ۱۷ ساله نابغه داشتم.

پ.ن:

در مورد Mandelbrot Set و Julia Set و Sierpinski Triangle بخونید. جالبه.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی