خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دیدار دوباره مسجد تاریخانه

دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۰۲:۲۸ ب.ظ

روزهای شلوغی رو پشت سر گذاشتیم، هم من و هم متین. مهم ترینش روز پنجشنبه بود که کلی مهمون داشتیم به صرف صبحانه، اونم چی؟ کله پاچه. وحید و مهتاب، محمود و شراره و تارا، فرید و مائده و مهندس و خانم مهندس و شایان مهمون های ما بودند. خوش گذشت. جای همه خالی.

چهارشنبه گذشته و شنبه این هفته انقدر حالم بد بود که سر کار نرفتم. بدنم توان نداشت. اما امروز به هر زوری بود اومدم سر کار. عوضش حال متین مساعد نبود و خونه موند. کارهای مونده رو سر و سامون دادم و ساعت نه صبح رفتم برای گزینش که اون هم گذشت.

اما دیروز متین یه پا وایساد که بریم تاریخانه. سریع شال و کلاه کردیم و به سمت دانغان رفتیم. حدود یک ساعتی توی مسجد بودیم و متین مشغول بود و منم از گوشه مسجد این عکس رو گرفتم. (اون جسم سیاه رنگ وسط عکس کفش های متین هست که از پا در آورده بود و گویی به سان موسی در وادی مقدس طُوی قدم گذاشته بود. خود متین هم اندر محراب رفته بود و در حال مکاشفه). روی عکس کلیک کنید، می تونید در سایز بزرگتر تماشا کنید.

بعد از اون برای ناهار رفتیم رستوران صرفی که دور میدون امام حسین دامغان هست و اتفاقا چند روز قبلش با پیمانکار ترانس دامغان برای ناهار اونجا رفته بودیم. متین مانی پلو سفارش داد. جفتمون اولین بار بود تجربه اش می کردیم. من خوشم اومد. یه چیزی تو مایه های همون ته چین سمنان بود با پوست پرتقال و .... خلاصه مانی پلو نخورده بودین که خوردیم. باز هم جای همه خالی.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی