خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

صبح رفتم دیاگ زنون

همه چی خوب بود

۴ تا شمع عوض کردم و نوبت زدم ترموستات درست کنم

دیاگ چیز عجیبی است

خیلی خوب بود

شبیه sys auto care iobit کامپیوتره

به پرشیای مشکی فکر کردم

به اینکه رکاب ماشین فرو رفته

به اینکه بابا منتظره ماشیبنو بخره اونم چند تومن بالاتر

به پلاکم

۳۳س که هم آوای نام خونوادگیمه

به ۴۶

به ۵ تا مونده ۸۰۰

به تصادف مهسا 

به اون ۴۰۵ بژ مدل ۸۴

لیزینگ ماهی ۶۵۰

حراج دهه فجر ایران خودرو

طاقت نیاوردم و زنگ زدم وحید گفتم رفتیم رشت آخر هفته ماشین عوض کنیم؟

وحید گفت نه.

و همه چی تموم شد.

  • . خزعبلات .

اگه دوست دارید با دلیل پلیز

رای بدیم یا نه؟


گرچه جمعا سه چهار نفر اینجا میان و از این سه چهارنفر سه نفرش خومونیم ولی خالی از لطف نیست همگان جاب بدن

  • . خزعبلات .

آدم نمیدونه بخنده یا گریه کنه

خونشون خیلی بالا شهر بود و من چندباری به هوای شنا رفتم اونجا

تا دفعه آخر که پسرداییش هم تو آب بود و من گفتم که معذورم

دیگه بهم پیشنهاد شنا نداد و میرفتیم بالا تو خونه

پدرش خونه رو ساخته بود

کل کوچه رو پدرش ساخته بود

شوهرش کویت ی بود و پولدار و پدرش معمار

داماد و پدرزن داشتن غوغا میکردند.

.

.

.

دوماه پیش زنگ زدم دیدم دانشجو دکتری شده و ازش واسه دکتر .... وقت گرفتم.

امشب فهمیدم جدا شده

چرا؟

چون یکی از فامیلهاش به هوای درس اومده تو خونه بهش تجاوز کرده و مادرش از طبقه بالا شنیده و اومده نجاتش بده که متاسفانه دیر رسیده و اسپرمها رفته بودن تو فالوپ.

خخخخخخخخ

خر باباته.

تابلوئه که خودت دادی.

  • . خزعبلات .

مرغ بسته بندی شده خیلی خوبه

ولی یه جاش افتضاحه

اینکه بال و گردن نداره

امشب از تو فریز یه گردن و دوتا بال پیدا کردم

یادم نیست از کجا اومدن

کنار مرغ فردا شام گذاشتم تو خورشت و اووووووف

همین حالا خوردمشون

دلم پاچینی میخاد

اینجا ندیدم بیرون مغازه پاچینی بذارن

برم رشت حملههههههه میکنم

  • . خزعبلات .

وسواس من از قرینه یابی قدیم و به اصطلاح امروز فنگ شویی شروع شد.البته بر اساس خاطره استادم آزمایشی تو سازمان ملل به نفع کودکان فلان و فلان که اون وسط بچه های ایرانی با اجسام هندسی،اسباب بازی و حتی غذا سعی در استفاده از نظم متقارن داشتند دلیلش هم اینه که ما رو فرش بزرگ میشیم و ....

بعد از تقارن مرض متریال گرفتم که اگه فلان چیز شیشه ایه متقارنش باید شیشه باشه و نه فلزو بعد نظافت و خطوط صاف در گچکاری خونه و برش چوب سقف و...

تا رسید به امروز که شیشه روی میز نهارخوری رسید.میز پذیرایی تو ماشین جا شد و بردیم شیشه بری و از طرح میز نهار شابلون تهیه کردیم و شیشه که اومد دیدیبم یه ورش کجه و با همون وانت میز رو فرستادیم شیشه بری.

نکته ملسش اینه که همت با وجود اینکه مرده ولی هزاربار شکر عین یه آدم وسواسی به این نکات ترازی دقت داره.

من بمیرم واسش تموم شه.

بینظیره این بشر.

آخ نمیگه از رفتار عنی من.

  • . خزعبلات .

معادلات جبری، خطی، هندسی همه چی منو ریخته بهم.

روز من از ۶ عصر شروع میشه تا ۱۲ ۱ شب.

بقیه خاکستره

وا میستم جرز دیوارو نگاه میکنم تا بیاد.

هیچ کاری انجام نمیدن.

هیییییییچ.

  • . خزعبلات .

اسمش دولت اسلامی عراق و شامه،یعنی چی؟ یعنی یکپارچه سازی جبهه غرب ایران.چرا؟ چون نفت غرب ماست.بعد چی؟ ترکیه و عربستان هم که متحدند،خب بعدش چی؟ یکپارچه سازی اراضی نفتی ،به نفع کی!؟ ابرقدرتهای جهان! چین هم هست؟ اون خودش اقتصاد تولیدی رو پیش رو داره ولی بدش نمیاد یه حالی به اینا بده،ولی اینا هستند که از قرن ۱۶ کلا اقتصادشون برپایه دسیت اندازی به منابع کشورها میچرخه.

دیشب خواب دیدم.

خونه ی رشت بمباران شده، من و مامان تند تند غذا میریزیم تو ساک و طلتو پول و چیزای گرون رو ریختیم تو چمدون،زنگ زدیم مردها،

اون موقع آدم میفهمه مردها یعنی چی.

وحید اومد و لباس سربازیشو پوشیده بود و بگذریم چی به من گذشت.

تو دلم مسخره میکردم.

همین دو روز پیش که کوچک زاده تو سوریه کشته شد، لعن فرستادم که دولت ما فضول حماس و لبنان و کابل و عراق و سوریه است.

امروز صبح فهمیدم اگه تو سوریه نجنگه مجبوره ت‌و مرز خودمون بجنگه یا حتی خاک خودمون.

من زیاد این چیزا حالیم نمیشه ولی شاید مثلا بیست سال دیگه نفس راحت بکشیم که خدا رو شکر سال ۹۴ نیرو فرستادیم سوریه.وگرنه ترکیه و آذربایجان سبزترین چراغو نشون داعش دادند تا به مرزهای ما دست پیدا کنند.

خدا نصرت بده

واقعا خدا نصرت بده

و جون مردهای ما رو حفظ کنه که خیرالحافظینه

  • . خزعبلات .

نشستم کلی دانلود کردم واسه سرای نور.امروز ورزش داریم.

یاد شیرین افتادم که همیشه منو مینشوند رو تختش و داستان سرایی میکرد، دفعه پیش تو پوشکش پی پی کرده بود و چون بوی بدی از تختش میومد وانمود کرد خوابه که نرم پیشش.

تصور اینکه در حضور ۱۰ نفر دیگه باید نشسته بر تخت پی پی کنی دیوونه اتم میکنه.

خدایا ممنون که میتونیم بریم دسشویی و در و قفل کنیم و با آب هرقدر دلمون میخواد تمیزکاری کنیم.

خدایا ممنون که مجبور نیستیم روزی فقط دو نوبت پوشکمونو عوض کنند.و بدون اینکه بشوریم خودمونو پوشک بعدی رو تن کنیم.

خدایا به خاطر دستشویی ازت متشکرم.

  • . خزعبلات .

خیلی کثیفی، تو مگه شرکت نِت داری؟ عجب آدمی هستی

ععععععععععععع

  • . خزعبلات .
  • . خزعبلات .

بالون قرمزی که ساعت ۲:۱۰ بامداد یک روزگی وحیدم تا خدا بالا رفت.

.


  • . خزعبلات .

یه جور میگه یاد آر ز شمع مرده یاد آر و یه جور حصر حصر میکنن انگار مثلا ما خیلی آنتی حصریم.

این گند و خودتون حل گرفتین، جای حصر خونگی شدیم حصر ملی حالا بعد ۳۰ سال یادتون اومده که واویللااااااااا مردم فلان چیزک دارند و بهمان چیزک ندارند.

منی که بردند بالا صف مدرسه و گفتند چون جوراب سفید پاشه هووووو کنید و از فردا جوراب سیاه زنونه باید بپوشه، نه دلم واسه خاکواپسان میسوزه نه محصوران.

بازی دوتا ... تو طویله میشه  عامل قتل مرغ و جوجه هایی مثل ما.

هم حبس نوش جون شما عزیزان دل هم بقیه دلواپسان دق کنند از دلواپسی بمیرند.

جماعت هرزه فکر و هرزه اندیش

  • . خزعبلات .

خخخخخخخخ

بزرگ شدی عمو

  • . خزعبلات .

ما که نخواهیم داشت ،خب یه نمه سخته فکر کردن به مرگ و اینکه ذره ذره وسایل بیقدرمون چی میشه.

طاقباز خوابیدیم و شروع کردیم به یادآری.

مغازه فرهی ۱۰۰ بار.پیرمرد بداخلاق پلاسکویی هزار بار.رفاه، کلوا،پارک چندم شهریور، آقای ملک، شربتی، گی فروش، دنیای منقارکج ها، کی میتونه بشینه  حساب کنه واسه اینکه این ۱۰۰ متر خونه بشه ما چن تا چسب ۱۲۳ چندتا مته و میچ و رول پلاک،چندتا میخ،چن تا نصاب، چقد کاغذدیواری و رنگ و چسب چوب...

کی میتونه بگه.

سالگرد ازدواجمونه، جای اینکه خوشحال شم اول موهامو بنفش کردم، با لایت مسی بعد یه دل سیر بغلش گریه کردم.

همونقد که یکسال سریع گذشت مرگ سریع میاد و میزنه ناقصمون میکنه.

عملا زندگی خاصی نداریم چون واسه پول درآوردن میدویم و همیشه از کارای دلبابمون مولتی کیلومتری عقبیم.شهریار عدل  پول داشت، نفسش جای گرم و ... از این حرفها.

ما واسه دیدن یه فیلم، رفتن نیشابور، خریدن سی دی مهدیه محمدخانی، اشتراک بخارا، حتی زنگ زدن به شعیری ( راهنمام) وقت نداریم، عملا باید آرمان رو ببوسیم بذاریم یه گوشه و دوتایی حساب کنیم چند واحد بع من دادند و چند تا با وحید که مثلا....

خب

درد زیاده

آرشیو محشر وحید که دارم کم کم میبینمش، کلی کتاب نخونده، جای نرفته، غذای نخورده،هوای نچشیده،آدم ندیده و کار نکرده.نکرده.

فردا همت به دنیا میآد.مبارک و نا مبارک بودنش مهم نیست.اینکه اومده شوهر من باشه یا نباشه هم ایضا...

اون نبود من زن یکی دیگه میشدم.

ولی دلم میخواد بهش بگم، متین لیاقت روح مظلوم و بزرگ تورو نداره..اون شبهایی که جیغ میزنه و گریه میکنه و میگه تو دس پا چلفتی ترین آدم دنیایی که جز برق چیزی بلد نیستی، دقیقا همون لحظه،همون آن، دل خونش از حخدا میخواد که دلبر دس پا چلفتیش که جز برق چیزی بلد نیست، مثل یه آزاده زندگی کنه و مثل یه آزاده بمیره و مثل یه آزاده تو یادها بمونه.

متین لیاقت تورو نداره ولی تو لیاقت آزاده گی رو داری.

دوستت دارم یا ندارم اصلا مهم نیست.

روح بزرگت رو که برای مسکوب و عدل و کیوان و اخیرا طلایی گنجایش داره حیرت زده تماشا میکنم.

نمیدونم برای چی دنیا اومدی ولی من فقط برای تماشای تو زاده شدم.

.

.

.

.

همین لحظه غلت زد و کلا منو بی پتو گذاشت.تو خواب هم بیشعوری‌.یه بیشعور آزاده که روح بزرگش منو وادار به تماشا...

  • . خزعبلات .

خونه ش تنها جای عالمه که دلت میخواد لش به لش بیفتی

رسیده نرسیده وحید عینکشو درآورد و پخش شد رو پتو

امین هم ساز و برداشت و غوغا کرد

منم پته دوزیدم

همت کامل خر و پف میکرد که دوتایی نشستیم به فیلم کوتاه دیدن

اثر voodoo

بالانس عالی بود

۲ شد و در یه حرکت سوق الجیشی همت و از خواب پاشوندیم و اومدیم خونه

آیسسسس پک

چه میکنه

  • . خزعبلات .

همیشه اونجور نمیشود که قرار است بشود.بعد از خواب موندن همسرجان و بردن ماشین فهمیدم که باید دور همه ی برنامه های امروزمو خط بکشم.کارت ملی هوشمند، الکتریکی، بانک و ... به هر حال اینها بهانه است.کل هفته بهانه تراشیدم و امروز هم روش.چه جایگزینی بشود سفر در خواب برای همه ی این بهانه تراشی ها.خواندمش.مسکوب حالش خوب نیست.مریض نیست ها، فقط حالش خوب نیست.سیر آفاق و انفس کرده بعد همه را ریخته در جامی و لاجرعه میریزد در گلو، چه گلوی خودش چه گلوی خواننده اش.آدم را بیچاره میکند.یک بیچاره ی واقعی.

  • . خزعبلات .

اول یه گریز کوچیک زبانشناسی بزنم که خز یا خزّی رو اولین بار همدانیها واسه نامیدن روسهای متجاوز استفاده کردند و بعد ها با بسط معنایی به هر چیز نا هنجاری اطلاق میشد و بعدتر از اون یعنی در دوره ما با تحدید معنا فقط به آدم های بد تیپ و داغون میگن.

چند تا پیج تو اینستا هست که دل آدم درد میاد.

یه عده خانم ساپورت پوش با سایز ۸۵ که عموما قلیون به دست رو یه پشتی فرش ولو شدن یا رو کاپوت ( خخخخ کاپوت) ماشین داغون تر از خودشون یا رو تخت به صورت یک طرف سرینی در هوا،

معمولا تاپ ده هزار تومنی با شکم بند بند و ابروی شیطانی مدادی و رژ روی لب و حومه،

یا پاهاشون زاویه بازه و یا همونجور که پیش از این ذکر کردم سرینی به هوا،

یه عده دیگه انگشت در دهان، در چشم، در گوش ،در هرجا دیگه در حال عشوه خرکی،

ببین فرق نمیکنه که چند تومنی باشند ، همه با هم یک هدف رو دنبال میکنند به قول عزیزی بی ام بی.( بیا منو ب..)

حالا دلم میخواد درباره خانه و خانواده شون بگم ..... بگذریم

درباره علت داغونیتشون.... بگذریم

پسرای معلوم الحالی که سینه هاشون ۸۵ رو رد داده و در نواحی شرمگاهی تتو دارند و واسه نشون دادنش زیپ باز و شورت لامبادا ( خدا شاهده فک میکردم این یکی ۱۵۰٪ زنونه است که نبود) ابرووووووو اوووووووووف ابرووووووو

و ....

.

.

.

دولت هندوستان دو دهه گذشته متوجه شد که تعداد محدودی تکرار میکنم تعداد محدودی از مردان کشورش تمایلات زنانه دارند، نه در حد لنگ باز عکس انداختن ، شما بگیر در حد ایش و پیف کردن از کار تو معادن و استفاده از کرم مرطوب کنندهدست و صورت،

یکی از بزرگترین رفرم های اجتماعی واسه همین موضوع در دنیااااا تکرار میکنم در دنیااااااا توسط کشور دوست و بیگانه و گاو پرست ( اگه از سفارتش نرن بالا) صورت گرفت، افراد غربالگری شدند و تاریخ اجتماعی فرهنگی ۵۰ ساله بازنگری شد و سر آخر فهمیدند که زنان حامله در فلان سال موقع شیردادن فلان مکمل رو خوردند و ....

خداییش شاید قسمت قابل توجهی از این گه بازیا با دارو و تنظیم بهداشت غذایی حل شه، میمونه ۹۹٪ باقی مونده که یا باید اعدام شن و یا به اعمال خاک به سریشون ادامه بدن.

بمب هیدروژنی کره شمالی میتونه بدون آسیب به زیرساختها ، حیات بیولوژیک همه ما رو دسته جمع به فاک فنا بده.

به امید اون روز.

آمن، آمن، آمن

  • . خزعبلات .

علی رغم داشتن آرشیو خوبی از فیلمها ( مجردی جفتمون) و سری جدید سریالهایی که از عظیم و محمود گرفتیم ، باز باز باز 

دست و دلم نمیره حتی تیزر برکینگ بد رو ببینم ، تو زندگیم لاست و فرندز و دیدم و عملا چیزی گیرم نیومد، بعدها ۲۴ و الان نقره داغم.

همزمان همت سیریال بوعلی رو گذاشته و گوشم به دیالوگاش بود و پته میدوختم، گفتم وحید دلم میخواد دست نویسنده دیالوگاشو ببوسم، 

ارسطو جهات را به شش میدانست از آنجا که مکعب ۶ وجه دارد ، حال آنکه زمین و اثیر کروی است و بر صفحه و وجه و زاویه نگنجد و هر ‌م شرق را مغربیست که خود مشرق مغرب دیگریست و الخ.....

تمام قد سجده بر آستان آرامگاه کیهان رهگذر نگارنده این سطور

کاش با تو محشورم کنند.

  • . خزعبلات .

تو خیلی خوبی بانو
دوستت دارم خفـــــــــــــــــــــن

  • . خزعبلات .

داداش غلامرضا که بعد جنگ جهانی دوم با روسها رفت و دیگه معلوم نیست چی شد.

  • . خزعبلات .

خب اینکه امین مرد بزرگیه که روح بزرگی داره شک بردار نیست.

بعد برگر محشری که همگی در دفتر ۱۸ زدیم ، من پا شدم به نظافت که محیط به غایت ( غایط) کثیف بود و وحید هم یه دهن چهچهه زد و با بیسیم شروع کرد قولک بازی، دکتر مداح به بخش فلاااان

دکتر ک به بخش فلان 

پرستاران فرار کنید دکتر ص وارد میشود

پرستاران زره فولادی در راهرو و دو درب خروج اضطراری ....

حسابی خندیدیم 

و در نهایت  مداح سوار شد که برسونیمشو دقییییییقا سر پیچ اسکان بهم گفت میشه امشب ۵ دقیقه دیرتر بخوابی؟ 

و از کیفش در و گوهر بیرون آورد

یه سری سی دی واسه تولد همت و سالگرد ازدواجمون

آقا همت دیگه داشت پاهاشو میبوسید که سه گاه طلایی شروع شد و خیابونگردی ما هم ایضا.

عاقا نمیتونم مثل قدیم خوب بنویسم.

یکی خوبم کنه.

  • . خزعبلات .

بنویسید شوهرش نتوانست حتی برای یکبار دلش را بدست آورد و آرامَش کند.

بعد هم چن تا فحش ناموسی رو قبر وحید بنویسید حداقل اون دنیا دلم خنک شده.

پسره ی یوقورت

  • . خزعبلات .

طوبی گرسنه بود.میلرزید.شوهر ۸۰ ساله ش در بخش آقایون بود.گفت قرص داری؟ ده روزه شکمم کار نکرده.پول ندارم.قرص میخوام.تخت فلزی با ابر ۵ سانتی.

داغونم

  • . خزعبلات .

سراسر نفرتم اکنون

  • . خزعبلات .

با تماس آقای بیات من شدم مترجم همزمان چهاردهمین دوره مسابقات شطرنج جام خزر.البته این چهارمین دوره است که مترجم اونجام.

هرکی دوس داره بدونه کی قراره بیاد بره بسرچه.

  • . خزعبلات .

از پوشک و ملیحه و کبریا و دوست پسرش و از آسیه و طوبی که گشنه بود ،لز پارکینسون 

باید شام درست کنم

میام و از سرای نور مینویسم

  • . خزعبلات .

چون با تبلت سختمه ایمیل بدم خدمت عزیز دل عرض کنم که بستگی داره ، از صفحه ای ۵ تومن تا ۳۵.

۵ تومن زبان عمومی در حد بالا مثل کتاب های خیلی معمولی و ساده بالاتر از ۵۰۰ صفحه که اکثر مطالب تکراریه ولی مت تخصصی نرمال در حد کارشناسی ۱۷ تا ۲۰.

متون تخصصی و فوق تخصصی دکتری صفحه ای ۳۵.

با مهر دادگستری برو ۷۰ تا ۱۰۰.

  • . خزعبلات .

تولدش رو با تاخیر دو روزه تبریک گفتیم. همت سیبیل گذاشته کانهو ساواکی ها شده و منم طبق معمول پنج شنبه ها یه دستی به سر آشپز خونه کشیدم و ناهاری بس من درآوردی خوردیم.

دیشب عزیز شام مهمونمون کرد و یه مو اندازه دو وجب تو غذام بود و تقریبا با آبلیمو به زور خودمو کنترل کردم که سر غذا عق نزنم.و متعاقبا امشب هم مهمونشیم‌. حالا چرا راست کرده هی بهمون شام بده تقریبا مسئله لاینحلیه.

برنامه خاصی نداریم جز آزمونهای ملعون وحید و تز من تا اومدن شعیری از بلاد کفر لنگ در هوا میمونه.

چرت عصرگاهی دارم

  • . خزعبلات .

با اومدن ملنگو و چلنگو ، آبی و شوهر آبی از تنهایی دراومدن.

ممنون وحیدم

  • . خزعبلات .

سلام

دوستون دارم ،اسمتون چیه؟ 

متین

معصی؟

نه،متین.متیییییین.

من ملییه هستم.دوستون دارم.


دختر ۴۰ ساله ای که بدلیل عقب افتادگی ذهنی در خانه سالمندان روی ماهش را بوسیدم.

ملیحه.

  • . خزعبلات .

انتخابات بهانه است.

  • . خزعبلات .

خب اونی که ۴ پست میذاره اوضاش وخیم تره یا اونی که ۵:۱۷ کامنت میذاره.؟؟؟

تازه همت رفت سر کار و من دلم تنگ شده، تا ۶ عصر چه جور تحمل کنم

هیهاااااات

  • . خزعبلات .

فسبحان الذی بیده الملکوت کل الشی.

من به تسبیحش کار ندارم.فهمیدن یدش هم کار ما نیست.آدم جون بده،پرپر شه،تموم کنه،معدوم شه 

فقط بدونه ملکوت کل الشی یعنی چی.

بگه و جان بستاند از قِبَلَش.

  • . خزعبلات .

چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی



همینجور دوتایی تموم کنیم چی میشه.

ترجیحا من مرگ مغزی.

حداقل اون کارت به درد بخوره و پول چاپش درآد.

  • . خزعبلات .

بعد از سه سال پیاپی مترجمی همزمان تورنومنت  بین المللیب شطرنج جام خزر 

۱. منتظرم آقای بیات رییس هییت شطرنج و دوست گران مایه ی من زنگ بزنه که دهه فجر شده و واسیلی پاپین و علییف و .... اومدند.خانم س کجاییی خودتو برسون سخنرانیه استانداره و آقای رهنما.

۲.دلم نمیخواد کسی زنگ بزنه.حتی احمدپور گمج.چون با چه دل و زبونی بگم رشت نیستم آقا.نیستم.

  • . خزعبلات .

با تایید بهزیستی استان و شهرستان بنده میرم که داشته باشم شنبه و چهارشنبه ملاقات و تمرین ورزشی برای خانه سالمندان نور.

هدیه بینظیر این روزهای من

  • . خزعبلات .

میدونی کی غربت خفه ت میکنه!؟

وقتی میگن یه معرف بیار و عملا جز خودت کسی تو رو تو این شهر نمیشناسه.

واقعا این چه کاری بود من کردم؟

  • . خزعبلات .

خواب سه ساعتی دیشب بدک نبود ولی کمتر کسی میتونه با صدای نعره گوشی وحید بیدار نشه.بهر حال سادونلی دیدم آی ام ادد تو ا سوپر گروپ.حالا گروه چی؟یه خر دوشاخ کاندید شده( خر دو شاخ یعنی موجودی که المانهای خریت و گاویت رو توامان داره) و منو یه حرومزاده ای اد کرده تو گروه.

حالا بحث گروه چیه؟

آقا ما رای ندیم خیانت کبری کردیم.

خب به چی خیانت کردیم؟

به خون ...

خب ،نص قرآن چی میگه؟ رای ندادن خیانته یا مال مردم خوری!

نه وظیفه شرعی ماست رای بدیم.

بعد من یهو یاد همه ی وظایف شرعی ام افتادم

غیبت که خدا رو شکر سربلندم

بد دهنم

به والدین که احترام نمیذارم هیچ بیچاره ها خ..میکنن بهم حرف بزنن.

نماز که صبحها کلا تعطیله، ظهر و عصر ساعت ۵ و مغرب عشا ۲.

چی میمونه، روزه، خب روزه بدک نیست ولی معمولا قضا مضا تو کارم نیست.

حجاب که خب ....

صدامم جلو نا محرم نازک میکنم،

حرف شوهر که گوش نمیدم،

ترجیحا موسیقی غنا هم بله،

این ترم با گندی که نجاتی زد عملا حق الناس هم گردنمه،

حسود هم هستم مثلا از مهمونی پرفکت دیشب کلی ایراد گرفتم و به قول وحید همه یابو هستن و من خداوند،

دیگه چی میمونه، آها ، التزام عملی به قانون و مقررات که ندارم چون اگه داشتم ۶۷۰ هزار تومن الان برگ جریمه تو نوبت پرداخت نبود،

مسخره هم میکنم همه رو ، البته نه ایرادات مادرزادی رو ولی خیلی چیزای دیگه از جمله غذاخوردن و لباس پوشیدن مردمو،

آها

تهمت هم میزنم تا دلتون بخواد مثلا مقصر کل وسواسی بازی بشور بشور من مادرمه و همه ی آرمانگراییهای الکی دل خوش کنک هام بابام ، و عملا خودم موجود معصوم و باکره ای هستم که هیچ دخلی تو روحیاتم ندارم.

....

...

..

حالا یه چنین موجود احمقی چیزی واسه از دست دادن داره؟

واقعا تو این پرونده خیانت به خون ...... باشه یا نباشه توفیری داره؟



خدایی اینو بگم و پاشم برم بانک،

خدا اون روز سخیفو نیاره که ببینم کسی غلط املایی داره.آلبوم جدید چارتار و خریدم ،احسان حائری یا شایدم تایپیست بیسواد نوشته بود بی محابا، سی دی رفت تو بایگانی و از چشم افتاد.

حالا تو این سوپر گروپ یه خری اومده گفته شما قلب رآکتورو درآوردین و به رخس و پایکوبی پرداختید.اینکار شبیح خیانته.

فقط فک کنید چی بارش کردم.

انگل

  • . خزعبلات .

ما ادراک

  • . خزعبلات .

یه مدت طولانی نیستم

  • . خزعبلات .

خدا آدمو بکشه و جوگیر نکنه، تو کلای یوگا موقع ساواشانا چنان تو خلسه رفتم خواب دیدم شام آماده ست و مامان بابای وحید اومدن بالا دارم کاهو میبُرم و ....

از بس خوب بود که در وصف نگنجد.یعنی درحالی کار یدی میکردم که از لحاظ جسمی کاملا سبک بودم.

  • . خزعبلات .

بیصبرانه به همه ی مامانی ها فک میکنم.این ترم درسام خیلی زیاد شده.شنبه هام خالیه.ایشالا هر هفته شنبه پیششونم.

  • . خزعبلات .

صندوق بیان سلام

خوبی؟

چرا با من راه نمیایی؟

آیا من آدمی نیستم چون دیگر مخلوقات؟

بیان

ازت فضای اختصاصی خواستم ،چیز نخواستم که هی ریدایرکتم میکنی‌.

حالا که اینطوره،فضای اختصاصی هم بدهی دیگر نمیگذارم.

اِبله

  • . خزعبلات .

خب روز اول خیلی خوب بود.

ماشینو گذاشتم کارواش ایده آل و رفتم تو.

جلو در دمپاییمو عوض کردم و به سختی یعنی واقعا به سختی از بین دمپاییها چشام و بستم و پامو کردم تو یکیشون.

اییییش

بگذریم .جورابمو انداختم دور.

بعد رفتم و با مدیر سگ اخلاق حرف زدم و بعدش هم تخت به تخت با مامانی ها حرف زدم.

اصراااااااار داشتند با همه رو بوسی کنم و منم کردم.

دست همه رو گرفتم و پشتشونو مالیدم.به غایت تمیز و سفید بودند و آروم آذوم سر صحبت وا شد.

دستمو سفت میگرفتند که اگه بری دیگه نمیای و من قول دادم که برگردم.

حالا منتظرم ببینم بهزیستی چی میگه.

دوسشون دارم.

مامانی خوشکلم

مامانی افسر نازم

مامانی باکلاس من

دوستت دارم.

  • . خزعبلات .

خب

بعد برنامه غذایی

میریم که داشته باشیم قدم زنی شبانه ۹ تا ۹:۳۰

و مرور آرشیو آقا

با اتوبیوگرافی شروع کردم.

  • . خزعبلات .

دانشگاه ناقص بلاخره اعتراضشو وا کرد و بچه ها میتونن اعتراض کنن،با چه تفاوتی؟

اون خاک به سر اعتراض میده

من رد یا تایید میکنم

بعد شورای دانشگاه

بعد استان

بعد میره کشور 

که ببینند آیا این توله سگو قبول کنیم یا نه.

آخه احمق

آخه حیوون

واسه هر کمیسیون توی حروم لقمه قراره نون بگیری.قراره بصورت فله همه رو رد یا تایید کنی دیگه شورا شورا کردنت چیه.


  • . خزعبلات .

داشتیم حرف میزدیم

من ادای بچه 

او آدم بزرگ

گفتم : من دخترت باشم؟

فشارم داد.خیلی محکم.گفت : تو باید زنم باشی.

گفتم:  مگه اینجا افغانستانه؟ و بعدش چشمم خیس شد.

چرخیدم به پهلو و عینا عبارات زیر رو تکرار کردم.

خدا رو شکر امنیت داریم.خدا رو شکر هستند . خدایا شکرت امنیت داریم.

گفت: امنیت من تو .........

دیگه مهم نبود بینمون چی میگذره.در آن واحد داشتم به همه خونه های ویروون،همه ی دختران رنج دیده، همه بچه های ۲ ۳ ساله که دقیقا همین الان سپیده دمشونه و سرما تو استخونشون نشسته فکر میکردم.به پدری که پای صف نفت کشته شد.دخترای برده.انگشتهای یخ کرده.زنای اسیر.به همه ی نکبتهایی که موهای دل آدمو سپید میکنه.

من کاری ندارم خود مردم اونجا لیاقتشو دارند یا نه که زندگی خوبی داشته باشند ولی دلیل نمیشه که نگفت مرگ به آمریکای خونخوار.

من فقط برا خاطر اون بچه ی ۳ ساله ای که مادرش ۱۵ سالشه و هنوز اونقد بزرگ نشده که بدونه موقع عوض کردن پوشک بچه ش نباید با آب سرد گندیده بچه رو بشوره، فقط واسه اون سرباز حرومزاده که تفننی بچه مدرسه ای ها رو نشونه میگیرن، واسه فغان دل افغانستان از آمریکا بیزارم.

بقیه ی سرزمینها ....

خدا میداند.( با ریتم چارتار بخونین) 

  • . خزعبلات .

سید حسن هاشمی وزیر بهداشت، بعد از اجرای برجام و رفع تحریمها چه میکنه؟

از سردار قاسم سلیمانی تشکر ویژه میکنه.

من حیروووؤن این آدمم.

بعدها معلوم میشه.

سازمان ادارای پنتاگون از ۷ لایه حفاظتی تشکیل شده است که از این میان ۴ لایه به طور خاص مربوط به کنترل ارتباطات با شخص وزیر دفاع یا رییس پنتاگون میباشد. کمی بعد از نامه اوباما نامه ای از تمام این لایه های امنیتی ، اطلاعاتی و حفاطتی عبور کرده و مستقیم ، روی میز کار وزیر دفاع یعنی لئون پانتا قرار میگیرد.


ظاهر ساده نامه که هیچ آرمی از سازمان های مرتبط با پنتاگون در آن به چشم نمیخورد توجه وزیر را جلب کرده و وی آن را از روی میز برمیدارد … با باز کردن نامه و خواندن آن عرق سردی بر چهره پانتا مینشیند !


یک نامه با سربرگ رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران … نامه حاوی عبارتی بود که قطعا برای رییس پنتاگون با آن عظمت حفاظتی باورکردنی نبود !




 ” اگر لازم باشد از این هم نزدیک تر خواهیم شد ”


امضا : قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران

اینو از دل خودم نگفتم از فرانس ۲۴ گفتم.اگه فرانسه بلدید چه بهتر اگه نه سرچ کنید : soleimani + letter+ pentagon

  • . خزعبلات .

از فردا کارم شروع میشه

کولاژ و کاموا و کاردستی و سفال

با همراهی کلی مامانی و حاجی بابا

در خانه بزرگان شهر

  • . خزعبلات .

از روزی که با هم تو یه خونه زندگی میکنیم حدود یه سال میگذره،امشب یه جوری نسبیت زمان رو درک کردیم که انگار ۱۵ سال عمرمون با هم گذشت.

حال مرگ دارم.

داشتم خطابه ی قبل از خواب میدادم:

دلم میخواد صاف طاقباز بگیرم دراز بکشم ، از پا شروع شه و بیا از لبم جونمو بگیره و تموم.

احساس سبکی و بی وزنیشو میتونم حدس بزنم.

داشتم میگفتم حالا گیریم ما ۳۰ سال با هم زندگی کنیم اونوقت دوباره اونجا هم ....

خب قاعدتا من کارهای مهمتری از زندگی مشترک دارم.اینکه درگیر این شرایط بشی یه مرضه، اینکه آگاهانه این شرایطو هندل کنی یه درد بیدرمونه ولی اینکه خودت تو گردابش بیفتی عین یابو جفتک بزنی و موج ببرتت داستانش فرق داره.

یابویی که تو گردابه خیلی هم آگاهه ،خیلی هم درگیره ولی خب از دستش کاری برنمیاد.

نسبیت و میگفتم.

لامکانیت و لازمانیت قاعدتا باید گستره ی عظیمتری از زندگی مشترک داشته باشه.خیلی زیادند کسایی که هستی رو جبر میدونن و مثل همیشه یه عده جلوشون درمیان که جبر نیست و عشقه.

حالا هرچی باشه فرق نداره،من درگیر اون فهم وسیع لایتناهی از هستان هستم که نه بودش و نه نبودش تو هستان من فرقی نداره.

اون ادراک فراگیری که گاها اشتباهی اسمشو میذارن علم لدن.

خب باید منطقی باشم، هیچوقت خدا معجزشو خرج من معلول الذهن نمیکنه ولی راهی که هست بن بست نیست.

خودی رو تصور میکنم که از ازل تا ابد از ۶ جهت حضور آنی داره و فقط رصد میکنه.

میخواد علمش زیاد شه؟ نه

میخواد حال کنه؟ نه

میخواد قدرتنمایی کنه؟ نه بابا

خب چه مرگشه؟

هیچی دیگه، این زندگی کمشه هوس اینفینیتی کرده.

آیا واسه جاودانگی و تمایل بشر به مادام العمری دلش اینو خواسته؟ نه نه نه همون عدم که بود جاش بهتر بود،بهرحال هیچ معدومی نمیاد از خودش آرزو درکنه چون خودی نداره ول

ی موجود داغون میشه زیر بار خواسته هاش.

چه مرگش است هان؟

واسه خودش داره زر میزنه.شما ببخشید.

.

.

.

.

مکالمه فوق مکالمه ی خیالی بود بین من و حکیم عقلی و حکیم اشراقی.امید آنکه اتفاق افتد.

فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ.

اون ملکوته رو آرزوست

  • . خزعبلات .

تازه داشتم عادت میکردم

بَرِش داشتند.

.

.

.

عاقا بذار سر جاش.

تحریم ها رو میگم.

  • . خزعبلات .

درگیرش هستم

خیلی زیاد

یک جورایی هم اگر حساب کنی مرجع تقلیدم شده

کاری ندارد حیض باشی یا جنب

یا مثلا نماز میتت رکوع دارد یا نه

یا اگر سه کیلو خرما سر سال اضافه آوردی برداری بروی یک فلانمش را بدهی( گرچه من خود بارها خمس طلاها و سکه هایم را داده ام و در مغز ناقص من دارایی ام را پاک کرده ام) 

مثلا برایش فرق نمیکن  که این آدمک نرینه است و نباید باهایش نازک حرف بزنی( همینجا یه گریزی بزنیم به زبانشناسی،الساعه من یک تعمیم افراطی انجام دادمovergeneralization و واژه ی باهایش را ساختم) 

چیستا یثربی درس خارج نخوانده ولی داخل مرا به هم ریخته

.

.

.

تو فکر یه سقف خیریه ام.

حتی در حد حموم کردن و اصلاح صورت سالمندان خیریه.

فردا صبح به امید حق

روز دیگریست.


  • . خزعبلات .

چشم باز میکنم

کنارم خوابیده

کار؟

.....کله

  • . خزعبلات .

به غیر از صدای جنی که هر روز منو ۱۰۰ بار صدا میکنه و بعد که جواب نمیدن عین مامانم صدا میزنه مهسااااااا

شبا میشه صدای ۳ چیزو واضح شنید

دقیقا مثل حالا 

که اول لباسشویی کارش تموم شد و خاک به سر صدا انتخاب کن کمپانیش که ملودی ۳ دقیقهای گذاشته که هوووووووی بیا لباسات شسته شد.شق القمر که نکرده.چها  تیکه لباسو گربه لجن شور کرده ،اگه شستنش اندازه آهنگش خوب بود اینقد بلوزای وحید نمیرفت تو لباس کارگری.

بعد ظرفشویی که هی بدک نیست 

و آخری که دقیقا هووی منه و کاش میشد زیرش بگیرم لپ تاپ وحید که تهوع جنسی میگیرم صدای دانلود کامپپلیت دانبلود منجرش میاد و بعد اوتو شات دان .

بعد صدای تیک تیک ساعت قهوه ای و خر پف وحید.

الساعه صدای اذان هم بلند شد.

ببخشید.

صداها تموم شد.

همینا بود فقط.

  • . خزعبلات .

در تمام زندگی برای پسرداییم گریه نکردم.چون اولا که خیلی با ما فرق داشت و خیلی بچه تهرون بود و خیلی طول میکشید که همو ببینیم‌.تنها دورانی که سیر دیدمش زمانی بود که زنداییم قهر کرده بود و دایی آورده بودش خونه مامانی و اون چند ماه شد تموممممممم خاطرات من از بچگیم.

حالا جزییاتش بماند که چه 

ولی میتونم بفهمم که من ۵ ساله بودم و او ۶ یعنی چه.

اینو من نمیفهمم.

سلولهام دارن میفهمند.

فکر کنم سه سال میشه ندیدمش.

نمیدونم کجاست.شنیدم رشت ،قهوه،ISP،بیمه ... نمیدونم.

ولی .

کاش میشد عکسهامو بذارم ولی شما همون kill bill رو تصور کنید.


+ عاقا ببخشید از مغز شما مطلب کش رفتیم مهندس.

  • . خزعبلات .

انسان میتواند بریند

در هر اسکیلی

به هر چیزی

حتی به سالروز عروسی خودش

از هفت جهت خودمان را پاره پاره کردیم که ۲۴ دیماه روز همسری ماست که سادونلی امشب جواب آزمایشمان را پیدا کردیم که عدل نوشته شده بود ۲۴ دیماه.پس تاریخ میرود یکروز عقب تر.

من گیج دو عالمم.

همسرجان تو چرا؟؟؟

البته همش به خودم میگویم مهم نیت بود که دقیقا روز ۲۳ دی رفتم و تنبک را خریدم ،فقط حیف اون همه گریه که فکر کردم وحید روز سالگرد را خراب کرده.نگو نه تنها خراب نکرده بلکه اصلا سالگرد نبوده.

دوباره تاکید میکنم

خاک دو عالم ب سرم که هیچ چیزم بسان آدمیزاد نیست.ولو تو بگو سالگرد ازدواج.فردا روز چه شود ندانم.


  • . خزعبلات .

از صبح مشغول کاریم . به خیلی از کارا رسیدیم. مهم ترین نکته امروز اینه که سه وعده صپونه (دقیقا همین کلمه صپونه باید باشه) و ناهار و الان هم شام رو داریم تجربه میکنیم. صپونه کامل با کره و مربا، ناهار عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالی که املت عزیزم باشه و تا ثانیه هایی دیگر چلو مرغ با زرشک. خدایا این لذت خوردن توی روزای تعطیل رو از ما نگیر که خیلی حال میده. الان انقدر ذوق دارم برم زرشک پلو با مرغ همسری رو بخورم که اشک تو چشام حلقه زده و دستام میلرزه. پس سخن کوتاه باید و ما رفتیم دنبال سفره. باااااااااااااااااااااای

  • . خزعبلات .

خیلی وقته حس نوشتن فقط تو روزانه نویسی خلاصه شده.

خدای را مددی ای رفیق ره

  • . خزعبلات .

این گوشه از تخت دورترین جای دنیای من شده

  • . خزعبلات .

بعد از اینکه با دشواری برنامه کنسرت ناظری ها و علیزاده و معتمدی رو در تهران دیدیم ملتفت شدم که جفتشون رشت اجرا دارند.

کاش خونمون رشت بود.

کاش

  • . خزعبلات .

به نام خدا

خیلی افتضاح

از ۳ تا حدود الان که ۵:۲۷ بامداده داشتیم دعوا میکردیم و من زرت و زرت گریه میکردم و جای تتوم خیلی میسوخت و همش اون شعر لعنتی رو مرور میکردم و همش حس میکردم که خیلی حیف شدم که با وحید تکرار مکررات عروسیدم ولی اذعان کنم از بی شوهری خیلی بهتره.

بعد که هر چی بلد بود بهم گفت ، حتی اون جمله که تا ابد یادم میمونه، منم زدم زیر گریه و بهش گفتم واسه سالگرد عروسیمون واسش تنبک خریدم و امین بوده و گذاشتم طبقه سوم که مثلا خیر سرش سورپرایز شه و اون حدود یه ربع سکوت کرد و بغلم کرد و چون بغلش عین بغل تازه متوفی ها بود اومدم رو بالش خودم و بعد پرسید تو چطور صبح بیدار میشی؟ منم شونه بالا انداختم و اومدم سراغ بیان.

اینکه زن شب عروسیش بشنوه ...... قاعدتا خیلی ناراحت کننده س و دوباره قاعدتا تاوان بدی داره.

همه حرفها رو تو نات این إ شِل کنیم 

شب پی پی ایی رو گذروندیم.

کلا گه نشه تو سالگردامون انگار شب سحر نمیشه.

من از همینجا از خدا تشکر کنم که همه چیم برعکسه.میتونستم مثل همه بیام و بگم واااااوووو چه شب رومنسی بود و ما خیلی عاشقانه همو بوسیدیم ولی واقعیتش اینه که رفتیم آیس پک و چون پول نداشتیم من متوسط و امین و وحید کوچیک سفارش دادن و مجموعا ۱۳ هزار تومن رو از ۳ تا کارت کشیدیم تا بیحساب شیم و تو شام من یه موی رنگ کرده بود و .....

به هرحال گذشت.

خاک بر سرم که هیچیم مثل آدم نیست.

فردا صبح هم تنبک و میاریم رونمایی کنیم.

کاش کوفت میخریدم واسش.

کوفت

کن یو سپیک اینگلیش؟

یس

اوکی

آی ویش آی هو باوت کوفت

نو بای

  • . خزعبلات .

دقیقا همین موقع ها از خونشون راه افتاد بیاد خونمون بریم آزمایش.

عروسیمون امروزه.

لی لی لی لی

  • . خزعبلات .

بعد مدت های مدید قراره پنج شنبه و جمعه مال خودمون باشه. البته فردا اول صبح باید بریم برای کار کارت ملی هوشمند. دیشب شب بدی بود. من مقصر بودم. دو شبی هم هست که شبی یه ربع تاریخ بیهقی میخونیم. دو تا آزمون پیش رو دارم و باید موفق بشم. امشب رفتیم دیدن احسان. مدت ها بود ندیده بودمش. الان هم مشغولم برای ثبت نام آزمون و اصلاح صورت و کارهای دیگه. 

  • . خزعبلات .

بعد مدتها

.

.

.

سرچ

  • . خزعبلات .

واقعا یه امتیازه چون وقت گریه نگران نیستی رو بالشی سیاه شه

  • . خزعبلات .

کم کم بیان داره جایی میشه که درد دل خونه نام بگیره بهتره.با وجود اینکه خیلی جزییات توش مینویسم ولی باز چون بلاخره چهارتا آشنا دارن میخونن خیلی جزییات دیگه گفته نمیشه.

یکیش همین قهری که الان وحید و من توشیم.و من خیلی خیییییییلی دلم میخواست وحید مرد خوش مشربی باشه ولی بیشینه مکالمه ش با من ۲۰ ۳۰ جمله در روزه و همه اون جملات هم ( وقتی میگم همه یعنی همههههه) تکراریه.

بارها گفتم خلاقیت و همه ی اون بارها خلاصم کرد و گفت نیستم.

خب اینکه روزی ۱۲ ساعت کار میکنه خیلی آزاردهنده ست و من به محض رسیدنش میفهمم که باید آرومش کنم ولی کاش بدونه که منم نیاز به آرامش دارم.کلا حس همیشه بدهکارها رو دارم و این خیلی بده و این در حالیه که کلی از خواسته هام رو نادیده میگیرم.

هیچی دیگه

گلاب به روتون مثل همیشه قهر کرده و پشت کرده خوابیده و این تو قاموس من ترسو بودن مرد رو نشون میده که به مشکلاتش از این زاویه نگا میکنه.

یارووووو

تو که خودت ناراحتم کردی ، حداقل یه جو شیر باش نذار با ناراحتی بخوابم.

و الساعه صدای پف پفش بلند شده و دلم میخواد لگد بزنم بین مهره ی ۷ و ۸ ستون فقراتش.

چقدر گریه دارم.

چقدر برام گرون تموم میشه که جواب من اینه.

  • . خزعبلات .

هیچی دیگه

واسه یه نخ سیگار شب قشنگمون فلان شد

  • . خزعبلات .

مردکه الدنگ امروز ۱۰ زنگ زده داااااااااااد 

که چرا به فلان دانشجو دادی ۱/۵ باید قبولش میکردی 

خاک دو عالم بر سر خودش و اون دانشجوش

  • . خزعبلات .

هر شب یک ربع تاریخ بیهقی

  • . خزعبلات .

سلام. میدونستی خیلی بی معرفتی؟

مگه من دوستت نبودم مگه نگفتی مثل ....تم؟ بدون توضیح باید وبلاگت رو حذف کنی و بری؟

به خاطر اینکه از گذشته و ........... میدونستم؟ آخه بی انصاف مگه دخالتیم میکردم؟ پرسیدم چی شد؟

من که آرزوم بود ........یم خوشبخت بشه؟

خیلی بی انصافی.

  • . خزعبلات .

مثلا وقتی رفتیم بیرون خیلی حالم داشت بهم میخورد که داریم برمیگردیم ولی وقتی داشتم میرفتم بیرون هی میگفتم بیرون خراب شده مگر چه دارد که همش باید بروم بیرون.

متاسفانه علم زبانشناسی در تعبیر جمله ی فوق حرفی برای گفتن ندارد.

  • . خزعبلات .

از بس خوشبختیم میشینم عین بدبختها گریه میکنم و غبطه ی عمری که میرود را میخورم حالا اگه از من بپرسی بلانسبت مگر میخواهی چه گوهی بخوری ۱۵۰٪ جوابی ندارم که بدهم. کلا غبطه هم از روی اینرسی بالایم است.مثلا الان که اینجایم کلا یادم میرود که ننه بابا دارم و دلم فقط برای شهرم و رفک من تنگ میشود و وقتی هم که آنجا بودم یادم رفته بود زن و بچه دارم و کلا داشتم برای خودم مجردی حال میکردم.

مثلا وقتی رفتیم بیرون خیلی حالم داشت بهم میخورد که داریم برمیگردیم ولی وقتی داشتم میرفتم بیرون هی میگفتم بیرون خراب شده مگر چه دارد که همش باید بروم بیرون.

قاعدتا این تفاسیر قابل تعمیم به حمام رفتن، اتو کردن، رانندگی، درس و ..... هستند.

تنها چیزی که توش اینرسی ندارم تمیز کردن است.

یکی میگفت اینقدر تمیز نکن مچت درد میگیرد و ایشالا برود زیر تریلی که چشم زد چون مچم بد جور درد گرفته.زنیکه تن لش.به تو چه.

  • . خزعبلات .

فقط دوتا ابله میتونن  پوست گوسفندو بچسبونن به موکت و بعد موکتو بچسبونن به سرامیک.

خدا شاهده ما اینکارو کردیم.

ملعون جواب میده.

عین ساعت کار میکنه.

  • . خزعبلات .

آلبالو خشکه و آلوچه و ذغال اخته خیسونده بودم.کی؟ قبل رفتن سفر.

امشب دیدم کف کرده،باد کرده، الکلی شده.

- ااااه حیف شد این مشروب شده.

: ااااااااِ راس میگی! بوی الکل میده.

- بریزمش دور دیگه.حیف شد.

: نهههههه.بذار بدمست میاد میخوره.

.

.

.

بدمست اگه صدامو میشنوی خودتو برسون.واست نوشابه انداختیم.الکی نیست بهت میگن بدمست.

شکر نمردیم و ساقی شدیم.

  • . خزعبلات .

یه پیج هست wow.planet آدم بمیره عضو نشه.نصفه شب تو تاریکی اتاق یهو میبینی یه مار چنبره زده وسط گوشیت و داره نگات میکنه‌.

بگذریم.

یه سری تصاویر هست که آرزو میکنم هیچوقت ندیده بودمشون،یکی برمیگرده به سال ۸۳ وقتی یه پسر کولی دیدم که داشت ته رانی داخل سطل زباله خیابونو با انگشت درمیاورد و وقتی طرفش رفتم فرار کرد.یه هزاری گذاشتم رو جدول و داد کشیدم بیا برو آبمیوه بخر و دور شدم.اومد پولو برداشت و رفت طرف یه دکه و فروشنده چون فکر کرد پولو دزدیده داشت زر میزد ،تا رفتم به فروشنده بگم دزدی نکرده،پسربچه دویید و پولو پرت کرد رو زمین و من .....

یکی دیگه عکس اون لاشخوره که منتظر بچه بمیره و یه عکس هم که یه پدر رو گلوی بچه ش ایستاده تا خفه شه و یه فیلم که یه مادر با گوشی بچه شیرخواره رو میزنه و بچه باز به دامنش پناه میبره و ....

الان هوا خیلی سرده،نشستم دارم واسه همه ی آدمایی که پتو ندارند، بخاری ندارند، خونه ندارند گریه میکنم.

یعنی واقعا دارم گریه میکنم.

بعدشم خیلی گشنمه ولی دلم نمیاد غذا بخورم.خیلی از بچه ها هستند که خیلی از خوردنیها رو تجربه نکردند.

ولی با یه چیز نمیشه شوخی کرد و اون حجم مثانه س.

همدردی نداره.

باید خالیش کرد.

  • . خزعبلات .

۸ مرداد تا ۸ شهریور یه ماه

مهر دو ماه

آبان آذر دی  سر جمع ۵ ماه 

۵ ماهه که بهم زنگ نزده حالمو بپرسه

امشب زنگ زده میگه عایا درسته عکس فلان تو اینستاته؟

کدوم عکس؟

وحید تو شهر ممنوعه بغلم کرده و زیرش کپشن گذاشتم عشق در شهر ممنوعه.

هرچقد میخوام فک کنم که این آدم خوبه باز یه ندایی از درونم نهیب میزنه که بیشعوره.

کنجدش.

خبر نداره عکسو قاب کردیم زدیم سینه دیوار خونه.


  • . خزعبلات .

بیایید درست بخوانیم

ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقاح.


این هم از دومیش

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها

اگه شب تا به روز تننها بودن اذیتش میکنه پس موج همونیه که من فک میکنم 

  • . خزعبلات .

بسیاری از پستهام پوچ و بیمغز به نظر میرسه ولی حتما تعمدی پشت نوشتن هست.

.

.

.

کنسرت علیزاده عاااالی بود.

  • . خزعبلات .

انسان بچه زاست و همه چیز خلقت از همینجا شروع میشود و ختم میشود به مهمان امشب ما.

یکبار که یک جاییمان گرم شده بود به دوستی گفتیم که قصد نداریم فرزند داشته باشیم و حدود سن چهل یا کمی بیش میرویم یک فرزند شاید هم ده تا میآوریم تا دوست ما باشند و الخ.

دهن به دهن گشت و رسید به گوش آنکس که نباید میشنید، و همان کس مهمان امشب ما بود با فرزند ۴ ساله ش و یک ریز ادعا میکرد که او و شویش خیلی هات هستند و فرزند آنها خیلی وبال است و آنها میخواستند خارج بروند ولی بچه نمیگذارد و میخواهد دکتر شود ولی زود زاییده است و میخواسته فلان و ساپورت وشوهرش و بچه را بخوابانیم و بزرگ شده میفهمد و الخ.

یک ساعتی میشود که رفته اند و من حیرانم که کجای من شبیه مشاور خانواده یا مسئول سقط جنین یا بازرس تنظیم خانواده یا راهنمای تور گردشگری خارج یا هر خر دیگری است که آمده از این چیزها گفته و رفته.


  • . خزعبلات .

با نزدیک شدن به تولد همت کم کم میریم که داشته باشیم

کادوی من که شامل چند جلد کتابه مثل همیشه ولی عنوانشو نمیگم

کادوی مارشال که طبق معمول از عتیقه فروشی سیف علیان یا صیف علیان خریداری شده

و دوباره کادوی من که به مناسبت اولین سالگرد ازدواجمونه


خدا همش از آدم میپرسه فلان کارو کردی؟ بعد آدم میبگه نه،بعد میگه چشسات کور بود حجت رو ندیدی؟

این پست صرفا یه حجته که همت بفهمه تا ۱۶ بهمن زمانی نمونده.

خدا شاهده مثل عید نوروز و‌ تولدمو روز زن بخواد بیاد شعر و گل تحویلم بده دو شقه ش میکنم.

شوهرم

بیا و در جدول مندلیوف دنبال کادو بگرد نه در کتاب فروشی ها.

  • . خزعبلات .

کلی چیز میز عتیقه آوردم و با وجود اینکه حدود ۹ شب رسیدیم تا ساعت ۱ فقط تونستیم وسایلو جا ب جا کنیم و همسر جان دلبر چای آورد و کوزه شکست و دستش برید و من فداش.

جفتمون گشنههههههه

وحید و خوابوندم و از بس گشنمه بیدارم.تقریبا دو ساعته دارم نت شخم میزنم و جز اینکه محمد حدید بابای جی جی با زن ایرونیش رفته کنسرت سلن دیون و بلو شید جلو انونسش اومده و مطی حیدری دوتا مهمون فرانسوی داشته و کارداشیان زاییده و عینک هیژده سر یه تف رفته و بدمست باز زده دختر مردم و ناقص کرده چیزی دستگیرم نشد.

فقط لطف این بیداری اینه که وحید هر بیس دقیقه یه بار ،( دقیقا همین حالا هم ) دستشو دراز میکنه سمت من و دنبالم میگرده بعد که پیدام میکنه پشت میکنه میخوابه.یعنی من خونه ام و اون خیالش جمعه.( خواهش میکنم بذارید برداشتم عاشقانه باشه، مثلا میتونستم فک کنم هر لحظه بودنمو چک میکنه تا ..... نکنه ولی دلم خواست از مدل اولیها باشه) .البته پشت کردن وحید اوایل واسم زجر آور بود ولی بعد ها فهمیدم وقتی خیالش خیلی راحته اینکارو میکنه، دقیقا مثل الزام شستن دستها بعد پی پی، یا یه لیوان آب خنک بعد زرشک پلو با مرغ، یا به قول مقام مسئول سیگار بعد غذا.

  • . خزعبلات .

اومدیم خونه

وحید نذاشت میو رو بیاریم و میو موند تو شوفاژخونه ی شهنازی.

تا آخرین لحظه پامو چنگ میگرفت.

از حسودیش بود نذاشت بیارم

  • . خزعبلات .

اول از همه بگم که مهره به پا از جمع ما رفت.بقای عمر باقی پرنده هام باشه.

من دوتا خرگوش داشتم به اسم سفید و قهوه ای که عکسش تو اینستام موجوده و به خاطر باز موندن در خونه سفید رفت بیرون و عادت داشت برگرده ولی در بسته شد و تا صبح پشت در موند و یک همسایه ی گوسفند اونو برد و تو جنگل آزاد کرد و چون قهوه ای از دوریش داشت دق میکرد قهوه ای هم بردم همونجا آزاد کردم.

یه گربه هم بود به اسم میو که هر روز میومد و غذاشو میدادم و دنبال ماشینم میدویید و کلی دوس داشتیم همو ولی فک کنم تو برنامه ی کشتار عام حیوونات پارک مرحوم شدند.

پیشی سیاه و زشتی که قراره اداپتش کنیم اسمش میو خواهد بود.

مارشال غلط میکنه مخالفت کنه.از الان بگم.اگه اون مارشاله مادربزرگ منم افسره.

  • . خزعبلات .

آدم برود بمیرد ولی کانال ایشون join نشود.یک حرفهایی میزند آدم داغ میکند.

  • . خزعبلات .

واسه خرکردن زنها هر آلتی بهشون داده

یعنی هر آلتی هااااااا

  • . خزعبلات .

متین یه دونه باشه. از این لحظه اعلام میشه تا ده دیقه دیگه همه افراد نامبرده ذیل از قلب بنده بیرون و به دنبال تابعیت جدید باشند. متهمین عبارتند از:

سید خلیل عالی نژاد

حسین علیزاده

داریوش طلایی

محمود دولت آبادی

مرحوم نادر ابراهیمی

مرحوم ابوالفضل بیهقی متوفی به قرن پنجم هجری

محمدرضا درویشی

پرویز مشکاتیان

محمدرضا شجریان و لطفی و شهرام ناظری


تو قلبم فقط جای متینمه.


والسلام

  • . خزعبلات .

سلام

هرکی داره اینو میخونه بره اینستا پیج amoozesh.akkasee به عکس azim.taffaroji رای بده.

همون قهوه خونه سیاه سفیده.عظیم شوهر خواهرمه.

رای بدید خسیس ها

  • . خزعبلات .

سال ها گذشت

ما به هم نرسیدیم 

جای تو اما ، زنی همراه من است

به تو شباهتی ندارد

از تو بهتر نیست

حتی از تو زیباتر نیست...

تنها بخاطر لجاجتم کار به اینجا رسید،

اما ، وقتی موهایش را باز میکند بی اختیار 

مثل همیشه تو را صدا میزنم ...

و او میخندد !

با اشتیاق میپرسد ...

رابطه ی بین موهایش و دخترمان چیست ...؟!

و من هر بار میمیرم ...

  • . خزعبلات .

هیچوقت دلتنگی مردها را باور نکنید.

سیگار،دوستان، آرشیوفیلم،موسیقی، نویسندگان و هر چیز خاک به سر دیگری سه سوته جای خالی شما را پر میکند.

به مرگ آبی که دنیای منه راست میگم.

نمیدونم چرا یهو یاد سفید افتادم وقتی نفسهای آخرشو میزد.دلم واسش تنگ شده.اگه میو بیاد خونه مون یه جمع دوستانه عالییییییی تشکیل میدیم.

کاش بشه

  • . خزعبلات .

داریم بچه دار میشیم

  • . خزعبلات .